و اگر مراد از اهل، قوم باشد بايد گفت: كه قوم او از يك خانواده
بودهاند، در الميزان كلمه «أَهْلَهُ»را بخواصّ كه كسان و عشيره و قوم باشد معنى كرده است ولى با مراجعه
بقرآن خواهيم ديد كه «اهل» در موقع اضافه بشخص چنين معناى
وسيعى ندارد، مگر بنا بر مطلبى كه در «اهل» خواهد
آمد و در آن صورت بمعنى مطلق پيروان خواهد بود خواه از كسان باشد يا نه.
امّا بايد گفت كه رسالت آن حضرت عامّ بود و آيه «يَأْمُرُأَهْلَهُ»ناظر بمطلبى مخصوص است چنانكه در
باره حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله آمده «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»شعراء 214 «وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها»طه: 132 با آنكه انذار و امر آن
حضرت شامل عموم بود و اينها خطابهاى مخصوصاند و مانع از عموم رسالت نيستند.
در احاديث شيعه و اهل سنّت هست كه: اين پيامبر عظيم الشأن بشخصى وعده
داد كه در مكانى حاضر شود، آنشخص نيامد، اسمعيل روى وعده خود يكسال در آنجا منتظر
ماند بدين جهت صادق الوعد لقب يافت. و نيز روايت شده كه سه روز منتظر ماند. حديث
يكسال در تفسير برهان بسند ضعيف از امام رضا عليه السّلام و در مجمع البيان مرسلا
از امام صادق عليه السّلام منقول است و در كافى باب الصديق و اداء الامانة حديثى
بسند حسن نقل شده و در آن هست
«فَانْتَظَرَهُفى ذَلِكَ الْمَكَانِ
سَنَةً».
نا گفته نماند، انتظار نشستن يكسال تمام، بعيد است و از نظر عرف و
عقل خوب نيست مثلا كسى يكسال تمام در محلّى بنشيند، وسائل خورد و خوابش را بآنجا
بياورد، بخورد بخوابد، كار نكند و هر كه از آنجا بگذرد، بگويد: منتظر فلانى هستم
چون بوى وعده دادهام، چنين كارى خيلى بعيد است و در خور شأن يك پيامبر نيست.
قهرا مراد آن است كه مدت يكسال مراقب آن محل بود و گاه گاه بآنجا