كاوش بود و گفت «هذارَبِّي»*و بعد بطلانش بروى روشن شد. مگر نه اين است كه همه با سير در آفاق و
انفس بوجود خدا پى ميبرند، مگر نه اين است كه خدا فرمود:نُرِيإِبْراهِيمَمَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ
الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ».
ممكن است بعضى ساده لوح چنين پندارد كه پيامبران عليهم السّلام همه
چيز را از اوّل ميدانستند و يقين آنها بدون تفكّر و تدبّر بود و احتياج بآن
نداشتند. ما در مقابل اين سخن تفكّر، 15 ساله حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله را
در كوه حراء و آيه «أَوْحَيْناإِلَيْكَ رُوحاً مِنْ
أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ»شورى:
52 و
آيه «تِلْكَمِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ
نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ»هود: 49 را دليل مياوريم كه
صريحاند: حضرت رسول «ص» پيش از وحى از اين چيزها اطلاع
نداشت.
آرى خداوند إبراهيم عليه السّلام را هدايت كرد ولى با تفكّر و تدبّر
در امور عالم و ملكوت آسمانها و زمين. و سپس وحى آسمانى آن هدايت را محكمتر كرد.
[شكستن
بتها]
نادره ديگرى كه قرآن از اين مرد بزرك نقل ميكند شكستن بتها و تكّه
پاره كردن آنهاست چه تصميم بزرك و چه كار پر مخاطرهاى؟!! چه شجاعت و اقدام مؤثّرى
و ضربت مهلكى؟!! بازى با مقدّسات مردم آنهم مردم نادان مگر كار آسانى است؟!! هر چه
بود آنحضرت خواست بتها را در هم شكند تا مردم بدانند: اين معبودهاى انگل حتى بدفاع
از خود نيز قدرت ندارند.
او بپدرش و قومش گفت:
اين صورتها چيست كه پرستش ميكنيد؟ گفتند: پدران خود را در چنين كار
يافتهايم (و از آنها پيروى ميكنيم) گفت: بى شك شما و پدرانتان در ضلالى آشكار
بودهايد.
گفتند جدّى ميگوئى يا شوخى ميكنى؟
گفت: نه جدّى ميگويم، اينها ربّ نيستند ربّ شما ربّ آسمانها و