در آن روزگار بىنظير بوده است، امّا بهشتى و شهرى با آن طمطراق
افسانهاى بيش نيست، در خاتمه اين نكته را ناگفته نگذاريم كه در اين باره هر چه
جستجو كرديم، حديثى از رسول خدا و ائمّه عليهم السّلام هر چند ضعيف هم باشد نقل
نشده است، و من اين مطلب را در كتاب سيرى در اسلام مفصّل و روشنتر آوردهام.
أَزْر:نيرو، محكمى (نهايه) موسى بخدا عرض كرداشْدُدْ بِهِأَزْرِيوَ أَشْرِكْهُ فِي
أَمْرِي»طه:
31 بوسيله برادرم هارون بر نيروى من بيافزاى و مرا بوسيله او نيرومندتر كن، و او
را شريك كار من گردان در قاموس، احاطه، نيرو، تقويت و پشت، معنى شده. در مجمع
البيان ذيل آيه فوق گويد: يعنى پشت مرا بدو محكم كن، بنظر ميايد كه معنى جامع،
همان محكمى باشد، و آن با احاطه و پشت قابل جمع است.
«كَزَرْعٍأَخْرَجَ شَطْأَهُفَآزَرَهُفَاسْتَغْلَظَ»فتح: 29 يعنى مانند زرعى كه جوانه
خود را از زمين بيرون كرد (روياند) پس آنرا نيرو داد تا سخت شد، مفاعله در آيه،
بمعنى تكثير است.
آزر:
«وَإِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِآزَرَأَ تَتَّخِذُ أَصْناماً
آلِهَةً»انعام:
74 ظاهر آيه آنست كهآزرپدر ابراهيم عليه السّلام بود. و صريح آيات است كه آزر مشرك و بت
پرست بود و در مقام انكار ميگفت «أَراغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ»مريم: 46 در اين جا دو سئوال پيش
ميآيد، [پدر ابراهيم] اول آنكه اهل تاريخ نام پدر ابراهيم عليه السّلام را تارح
(با حاء و خاء) نوشتهاند، در مجمع البيان از زجّاج نقل شده: بين علماء نسب اختلاف
نيست كه نام پدر ابراهيم، تارخ بود مسعودى در اثبات الوصية پدر آن حضرت را از
پيامبران شمرده و نام وى را تارخ گفته است، ميگويد:
تارخ كه پدر ابراهيم خليل بود: در عهد نمرود بدعوت برخاست و آنگاه او
را بيست و چهارمين پيغمبر از پيامبران نقل ميكند و نيز ميگويد: