و از همين ماده، إذن بمعنى علم استعمال شده در صورتيكه متعدى با باء
باشد مثل «فَأْذَنُوابِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ»بقره:
279 يعنى يقين كنيد بجنگ با خدا و رسول. بنظر ميآيد كه معناى علم بآن اشراب شده
است و يا علميكه از شنيدن حاصل شود، يعنى گوش كنيد و بدانيد كه با خدا و رسول در
جنگيد.
نا گفته نماند: فرق ما بين إذن بمعنى گوش دادن و اطاعت و إذن بمعنى
علم، آن است كه اوّلى با لام و الى و دوّمى با باء متعدّى ميشود براى مزيد توضيح
به «إذن» بر وزن علم رجوع شود.
إِذْن: (بر وزن علم) در قرآن مجيد بمعنى اجازه، اراده، اعلام، اطاعت، و علم
بكار رفته، ولى ميشود گفت كه ريشه اذن بمعنى اطاعت و علم از اذن (بر وزن عنق) است
كه گذشت و ريشه اذن بمعنى اجازه و اراده و اعلام از اذن (بر وزن علم) است.
در قاموس هست «اذنبه:
علم و اذن له فى الشيء: اباحه له اذن اليه و له: استمع» بدين طريق
مىبينيم فعل اذن چون با باء متعدى باشد بمعنى علم، و چون با لام باشد بمعنى اجازه
و گوش دادن و چنانچه با الى باشد فقط بمعنى استماع و گوش دادن است.
در تمام قرآن كريم فقط در سه محلّ با باء متعدى شده است 1- «فَأْذَنُوابِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ»كه
گذشت. 2- «أَمْلَهُمْ شُرَكاءُ شَرَعُوا
لَهُمْ مِنَ الدِّينِ ما لَمْيَأْذَنْبِهِ اللَّهُ»شورى: 21 بنا بر آنكه از قاموس نقل شد معناى آيه چنين است، يا براى
آنها شريكانى هست بآنها دينى آوردهاند كه خدا نميداند. ولى ارباب تفسير «يَأْذَنْ»را در آيه
شريفه بمعنى اجازه گرفته و «أَمْ»را
در صدر آيه «بل» معنى كردهاند و اين بر خلاف متعدى
شدن اذن با باء است.
3-
«وَأَذِّنْفِي النَّاسِ بِالْحَجِّ» (حج 27) ميان مردم حج را اعلام كن. در ساير جاهاى قرآن كه بمعنى