ثُمّ:حرف
عطف است و دلالت بر تأخير دارد. مثلثُمَأَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِينَمؤمنون: 31 راغب گويد:ثُمَدلالت بر تأخير ما بعد از ما قبل
را دارد بالذّات باشد يا در رتبه و يا در وضع چنانكه در قبل و اوّل نيز اين سه
اعتبار هست. قاموس تصريح ميكند كه «ثمّ» گاهى
براى ترتيب خبر دادن ميايد مثل: «اعجبنىما صنعت اليومثُمَما صنعت الامس اعجب منه» ثمّ در اينجا فقط براى ترتيب خبر است.
على هذا در اين آياتوَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ وَ جَعَلْنا
ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْباقِينَ ...ثُمَأَغْرَقْنَا الْآخَرِينَصافات 76- 82 ثمّ براى ترتيب خبر
است و گرنه ميبايست غرق قوم قبل از نجات نوح و اهلش گفته شود مگر آنكه بگوئيم:
نجات با سوار شدن بكشتى تحقّق يافته است، در اين صورت ثمّ در معناى معمولى خود
بكار رفته است.
ولى در دو آيهلا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ...ثُمَإِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ
هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ...لَغَفُورٌ رَحِيمٌنحل: 110 براى ترتيب خبر است زيرا
ترتّب در ميان دو امر فوق نيست دقّت در ما قبل و ما بعد اين دو آيه مطلب را بيشتر
روشن ميكند. همچنين است آيه 52 از سوره يونس و باحتمال قوى آيه 17 سوره بلد و 16
سوره اعراف.
ثَمَ:
(بفتح اوّل) اسم اشاره است بمكان بعيد ... فَأَيْنَما تُوَلُّوافَثَمَوَجْهُ اللَّهِبقره: 115 بهر جا رو گردانيد روى
خدا در آنجاست.
گاهى بآن لفظ تاء اضافه شده و ثمّة گفتهاند ولى اين در قرآن نيامده
است.
اين كلمه را در قرآن مجيد در چهار جا ميتوان يافت و بيشتر از آن
نيست: بقره: 115 شعراء:
64 انسان:
20 تكوير: 21.
ثُمْن: (بضم اول و سكون دوم و نيز بضم اوّل و دوّم) هشت يك