تِلْكَالْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ- ...تِلْكَ نِعْمَةٌ
تَمُنُّها عَلَيَ- ...تِلْكَالدَّارُ الْآخِرَةُ- ...تِلْكَإِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى- ...تِلْكَإِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌگاهى بعنايت مخاطب، «تلكماو تلكم» آمدهأَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْتِلْكُمَاالشَّجَرَةِاعراف: 22،أَنْتِلْكُمُالْجَنَّةُ
أُورِثْتُمُوهااعراف: 43، از اين استعمال فهميده ميشود كه مخاطب، دو نفر يا بيشتر
است.
تَلّ:مكان مرتفع (تپّه) گويند «تَلَّهُ» يعنى او را به تپّه ساقط كردفَلَمَّا أَسْلَما وَتَلَّهُلِلْجَبِينِصافات:
103، چون ابراهيم و پسرش بامر خدا تسليم شدند و او را بپيشانى در تلّ
انداخت، (خوابانيد).
راغب گويد اصل تلّ بمعنى مكان مرتفع است «تَلَّهُلِلْجَبِينِ»يعنى او را بر تلّ انداخت مثل «تَرَّبَهُ» بمعناى او را بخاك انداخت.
ولى مجمع البيان و قاموس و اقرب الموارد معناى اوّلى آنرا بخاك
انداختن گفتهاند، بنا بر اين معنى «تَلَّهُلِلْجَبِينِ»اين است كه او را به پيشانى در زمين انداخت، يا گذاشت ديگر در تلّ
خوابانيد، معنى نميدهد. در صحاح گفته: «تَلَّهُلِلْجَبِينِ»يعنى او را بزمين انداخت طبرسى فرموده «تَلَّهُلِلْجَبِينِ»او را بر پيشانى خواباند.
پس معناى مصدرى آن انداختن و ساقط كردن و بر زمين زدن است و نيز تلّ
بمعنى تپّه آمده و جمع آنتِلَالاست.
تلى:تُلُوّ (بر وزن علوّ) وتِلْو (بر
وزن حِبْر) وتِلَاوَةْ،بمعناى تبعيّت و از پى رفتن است
اقرب- الموارد گويد: «تَلَا ... فُلَاناًتُلُوّاً:
تبعه» راغب گفته: متابعت گاهى بجسم و گاهى به پيروى در حكم است و
مصدر آن تلوّ و تلو ميايد و گاهى با خواندن و با تدبّر معنى است و مصدر آن تلاوة
است.
بنا بر اين، خواندن آيات خدا و تدبّر در آن را از آنجهت تلاوة گويند
كه متابعت از آنهاست، شخص قارء گويا در پى كلمات و معانى ميرود. طبرسى در ذيل آيه
44 از سوره بقره فرموده: تلاوت