بمعنى پوشيدن چيز و مخفى كردن آن است. جنين را از آن، جنين گويند كه
شكم مادر او را پوشيده است. و آن بمعناى مفعول است.
«فَلَمَّاجَنَّ عَلَيْهِ
اللَّيْلُ»انعام:
76 يعنى شب او را پوشيد، ديوانه را چون عقلش پوشيده شده مجنون گويند، قلب را چون
در ميان بدن از انظار پوشيده است جنان گفتهاند، سپر را چون در حين جنگ شخص را
ميپوشاند مجن و مجنّة گويند.
جنّت هر باغى است كه درختان آن روى زمين را بپوشاند (مفردات).
على هذا، باغ و چمن و بستان را جنّت گوئيم كه درختان و علفهاى آن روى
زمين را مستور نموده است و جنّت گفتن باعتبار روئيدنيهاست نه زمين، در اين صورت
معنى «جَنَّاتٍتَجْرِي مِنْتَحْتِهَاالْأَنْهارُ»اين است: درختان و روئيدنيهائيكه
نهرها از زير آنها روانند و اگر گفتيم: بهشتهائيكه نهرها از زير آن روانند مراد
اين مطلب است.
تراب:خاك. «أَكَفَرْتَ بِالَّذِي
خَلَقَكَ مِنْتُرابٍ ...»كهف: 37، آيا كافر شدى بكسيكه تو
را از خاك مخصوص آفريد.
در اينجا چند آيه را بررسى ميكنيم:
1-
«وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ مِنْتُرابٍثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ...»فاطر: 11
و در قرآن مجيد شش بار خلقت انسان از تراب مذكور است و همه بلفظ نكره آمده يعنى از
خاكى بخصوص.
و هشت بار نيز كلمه «طين» آمده
و همه نكره، يعنى از گل بخصوص مثل «وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ»سجده: 7، سه دفعه هم «حماء» آمده باز نكره يعنى از لجن سياه و بد بوى بخصوص «إِنِّيخالِقٌ بَشَراً مِنْ
صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»حجر:
28، راجع بتوضيح اين آيات به «آدم» رجوع
شود.
2-
«وَعِنْدَهُمْ قاصِراتُ الطَّرْفِأَتْرابٌ»ص: 52
كلمه اتراب سه بار در صفت حوريان بهشتى آمده است «فَجَعَلْناهُنَّأَبْكاراً عُرُباًأَتْراباً»