احتمال ميرود كه او يكى از پيامبران باشد چون از وى ذمّى نشده و شايد
«قومتبّع» مثل «قومنوح» و «قومابراهيم» باشد كه هر دو پيامبرند
نه مثل «قومفرعون» كه مبغوض و ملعون است.
تجارت:معامله. خريد و فروش. راغب آنرا تصرّف در رأس مال براى طلب ربح گفته،
تاجر كسى است كه خريد و فروش كند «لاتَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ
تَكُونَتِجارَةًعَنْ تَراضٍ مِنْكُمْ»نساء: 29، اموال خود را بباطل
نخوريد مگر آنكه معامله از روى تراضى باشد.
«هَلْأَدُلُّكُمْ عَلىتِجارَةٍتُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ
أَلِيمٍ، تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ»صفّ: 10 در اين كريمه ايمان و جهاد جنس و نجات از عذاب قيمت است و
معامله با خدا روى آندو انجام ميپذيرد «لاتُلْهِيهِمْتِجارَةٌوَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»نور: 37 راجع بذكر بيع با تجارت به
«بيع» رجوع شود.
تحت:زير. مقابل فوق.
لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْتَحْتِأَرْجُلِهِمْ ...»مائده:
66، هر آينه روزى ميخوردند از بالاى سرشان و از زير قدمهايشان.
از تحت گاهى بطور كنايه نكاح اراده شده است مثل «... امْرَأَتَ
نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتاتَحْتَعَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا ...»تحريم: 10: زن نوح و زن لوط در نكاح دو نفر از بندگان ما بودند.
«لِلَّذِينَاتَّقَوْا عِنْدَ
رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْتَحْتِهَاالْأَنْهارُ ...»آل عمران: 15، نا گفته نماند در حدود چهل بار در تعريف بهشت، «تَجْرِيمِنْتَحْتِهَاالْأَنْهارُ»ذكر شده: بهشت يا بهشتهائيكه
نهرها از زير آنها روان است. و در بادى امر بنظر ميايد كه اين نهرها ديده نميشوند
زيرا از زير جنّات روانند و اگر از زير درختان روان بودند تماشائى و قابل استفاده
ميبودند.