اين مادّه لازم و متعدى بكار رفته، ممكن است «مبين»را
كه اسم فاعل از باب افعال است بمعنى آشكار يا آشكار كننده بگيريم مثل «يَوْمَتَأْتِي السَّماءُ
بِدُخانٍمُبِينٍ»دخان: 10،
و مثل «وَهُوَ فِي الْخِصامِ
غَيْرُمُبِينٍ»زخرف: 18،
او در خصام و گفتگو آشكار كننده نيست.
اين كلمه صد و نوزده بار در قرآن مجيد آمده و در همه، جز آيه زخرف
لازم بكار رفته گر چه در بعضى از آنها ممكن است متعدى حساب كرد مثل «كِتابٌمُبِينٌ»*ممكن است آيه زخرف را نيز لازم
گرفت «إِلَّاأَنْ يَأْتِينَ
بِفاحِشَةٍمُبَيِّنَةٍ»نساء: 19، «وَلَقَدْ أَنْزَلْنا
إِلَيْكُمْ آياتٍمُبَيِّناتٍ»نور: 34، يعنى: مگر آنكه كار بد آشكار، بياورند حقّا كه بشما آيات
روشن فرستاديم بعضىها «مُبَيَّناتٍ» را بفتح «ياء» و
اسم مفعول خواندهاند يعنى آيات روشن شده كه خدا آنها را روشن كرده است.
«بَيِّنَةٌ» مؤنث «بيّن» و
جمع آنبَيِّنَاتاست و آندو بمعنى دليل روشن و آيات
واضحاند.
«بيان» بمعنى كشف و از نطق اعمّ است و اسم
مصدر نيز ميايد.
«هذابَيانٌلِلنَّاسِ وَ هُدىً»آل عمران:
138، اين كلام و سخنى روشن است براى مردم «خَلَقَالْإِنْسانَ عَلَّمَهُ-الْبَيانَ»رحمن: 4، انسان را آفريد و باو بيان و كشف ما فى الضمير را تعليم
كرد. «ثُمَّإِنَّ عَلَيْنابَيانَهُ»قيامة:
19.
در مجمع البيان فرمايد: تبيان و بيان هر دو بيك معنى است «وَنَزَّلْنا عَلَيْكَ
الْكِتابَتِبْياناًلِكُلِّ شَيْءٍ»نحل: 89، كتاب را بر تو بجهت بيان
هر چيز فرستاديم.
«وَآتَيْناهُمَا الْكِتابَالْمُسْتَبِينَ»صافات:
117، بآن دو كتاب روشن داديم. ممكن است مستبين در اينجا متعدى باشد يعنى كتابى كه
مجهولات را روشن ميكند و شريعت را بيان مىنمايد و شايد لازم و بمعنى كتاب روشن
باشد. و الحمد للَّه و هو خير ختام.