سبب شده كه بتدريج چشم حضرت يعقوب صحت يابد چنانكه آيه: 93 و 96 از
آن خبر ميدهد على هذا معجزهاى در كار نبوده چشم يعقوب هم بكلّى از بين نرفته
بوده، اين يك مداواى عجيبى است كه قرآن روشن ميكند.
23 و
آيه «غِلْمانٌلَهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ
مَكْنُونٌ»طور:
24 است.
جمله اسميّه دالّ بر دوام است قهرا دالّ بر حال نيز ميباشد اگر
گفتيم: زيد قائم است يعنى اكنون در حال قيام است، اگر جملههاى اسميّه را در سه
آيه فوق دالّ بر حال بدانيم معنى اين ميشود كه اكنون مانند تخم مرغ مكنوناند
نتيجه اين ميشود: حوريان و غلمان فعلا مانند تخم مرغ مكنوناند و چنانكه تخم مرغ
نهان در زير سينه مرغ، چيزى در آن نيست و بتدريج مبدّل بجوجه ميشود، حوريان و
غلمان نيز كه از اعمال آدمى بوجود ميايند بتدريج مبدّل بحورى شده و در آخرت «حُورٌمَقْصُوراتٌ فِي-
الْخِيامِ»ميشوند.
اين تحقيق آنطور كه در نظرم مانده از رفيق دانشمندم آقاى رضوى نويسنده كتاب تجسّم
عمل است.
بيع:فروختن.
راغب در مفردات گويد: بيع دادن جنس و اخذ قيمت و شراء دادن قيمت و گرفتن جنس است. «وَأَحَلَّ اللَّهُالْبَيْعَوَ حَرَّمَ الرِّبا»بقره: 275، مجمع- البيان نيز در
ذيل آيه 254 بقره، مثل راغب گفته است و هر دو تصريح ميكنند كه گاهى بفروختن، شراء
و بخريدن، بيع اطلاق ميشود. على- هذا بيع بمعنى يك طرف معامله است فروختن يا
خريدن.
ولى از بعضى آيات ظاهر ميشود كه گاهى در مطلق خريد و فروش بكار ميرود
نظير «مِنْقَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ
يَوْمٌ لابَيْعٌفِيهِ وَ لا خُلَّةٌ»بقره: 254، چنانكه طبرسى آنرا
تجارت معنى