در معنوى و معقول مانند «ضَلُّواضَلالًابَعِيداً»نساء: 167، بكار ميرود.
نا گفته نماند: استعمالات قرآن نزديك بتمام در دورى معقول و معنوى
است مثل «وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ
فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًابَعِيداً»نساء: 116 ضلال بعيد از آنجهت است كه هدايت يافتن چنين شخصى بسيار
بعيد و مشكل است.
در خاتمه بايد دانست: اين كلمه در بعد زمان و مكان و بعد معقول هر سه
آمده است. بعد معقول قبلا گفته شد، بعد مكانى مثل «إِذارَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍبَعِيدٍ»فرقان: 12
و نظير آن. و بعد زمانى نحو «إِنَّهُمْيَرَوْنَهُبَعِيداًوَ نَراهُ قَرِيباً»معارج:
بعر:بعير: مطلق شتر است اعمّ از نر و ماده، چنانكه جمل شتر نر و ناقه شتر
ماده است. «وَلِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُبَعِيرٍ»يوسف: 72
هر كه آنرا بياورد براى اوست بار يك شتر. اين كلمه فقط دو بار در قرآن آمده است:
يوسف: 72 و 65.
بعض:جزء. اين كلمه بمناسبت كلّ بكار ميرود، لذا با كلّ مقابل ميافتد و
گويند: بعض الشيء و كلّه (مفردات) «أَفَتُؤْمِنُونَبِبَعْضِالْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَبِبَعْضٍ»بقره: 85.
بَعُوضَه:پشه ريز. جمع آنبَعُوضاست «إِنَّاللَّهَ لا يَسْتَحْيِي
أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مابَعُوضَةًفَما فَوْقَها»بقره: 26، خدا باك ندارد از اينكه مثلى زند (هر چه باشد) پشه يا آنچه
فوق آنست.
مجمع البيان آنرا پشهى ريز معنى كرده است در مفردات و اقرب- الموارد
نقل شده: علت اينكه نام اين حشره از «بَعْض» گرفته شده كوچكى جثّهى اوست.
بَعل:شوهر. «وَأَنَا عَجُوزٌ وَ هذابَعْلِيشَيْخاً»هود: 72، من پير زنم و اين شوهرم
پير است. جمع آن بعوله است مثل «وَبُعُولَتُهُنَأَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ»بقره 228.