الْأَذى»بقره: 264، صدقات خويش را با منّت و اذيّت باطل و بى اثر نكنيد «قالَمُوسى ما جِئْتُمْ بِهِ
السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَسَيُبْطِلُهُ»يونس: 81، موسى گفت آنچه آورديد سحر است خدا حتما آنرا بى اثر ميكند «وَلا تَأْكُلُوا
أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْبِالْباطِلِ»بقره: 188 اموال خويش را ميان خود بنا حق نخوريد.
«وَخَسِرَ هُنالِكَالْمُبْطِلُونَ»غافر:
78، آنجا باطل كاران زيانكار ميشوند. راغب آنرا متعدى گرفته و گويد:
آنانكه حق را باطل ميكنند.
ولى ممكن است مراد اهل باطل باشد طبرسى در ذيل آيهى فوق فرموده مبطل
بمعنى اهل باطل است.
«قُلْجاءَ الْحَقُّ وَ ما
يُبْدِئُالْباطِلُوَ ما يُعِيدُ»سباء: 49، ظاهرا مراد از حق نزول
قرآن و توفيق آن است، و مفعول دو فعل «يُبْدِئُوَيُعِيدُ» محذوف است و آن «شيئا» است
و مراد از باطل شرك و بت پرستى است، على هذا معنى آيه چنين مىشود: بگو حق آمد و
توحيد در اين سرزمين جايگزين شد، ديگر باطل و شرك نه چيزى و نقشهاى شروع ميكند و
نه چيزى از گذشته را برميگرداند.
و اگر مراد از باطل اعمّ باشد تحقيق «وَما يُبْدِئُالْباطِلُوَ ما يُعِيدُ»محتاج مؤنه بيشتر است. «وَقُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَالْباطِلُإِنَالْباطِلَكانَ زَهُوقاً»اسراء: 81، زهوق چنانكه در قاموس
گفته بمعنى اضمحلال و ناچيز شدن است. ناگفته نماند: بعضى از باطلها از بين ميروند
و نا پديد ميگردند و بعضى از آنها مثل دروغ و دزدى و غيره هميشه مىمانند ولى
قضاوت بشرى آنرا تقبيح ميكند و بد ميداند، شايد مراد از «إِنَالْباطِلَكانَ زَهُوقاً»آنست كه باطل در قضاوت فطرت بشرى ناحق است.
بَطْن:شكم. جمع آن بطون است (مفردات) «إِذْأَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِيبُطُونِأُمَّهاتِكُمْ»نجم: 32، آنگاه كه شما در شكمهاى
مادران جنين بوديد.
بطن بمعنى نهان و ظهر بمعنى آشكار است، و اين معنى با معنى