بَصَرٌ: (بر وزن فرس) قوه بينائى. چشم. علم. (اقرب الموارد) در صحاح گويد: بصر
حسّ بينائى ... و علم است. راغب گفته: بصر هم بچشم گفته ميشود و هم بقوه بينائى در
اينجا چند مطلب شايان تحقيق و توضيح است.
1- همانطور
كه گفته شد: بصر هم بچشم گفته ميشود و هم بحسّ بينائى مثل «وَما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِالْبَصَرِ»نحل: 77،
امر قيامت نيست مگر مانند اشاره چشم، و مثل «إِنَّالسَّمْعَ وَالْبَصَرَوَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا»اسراء: 36، گوش و چشم و قلب همه
مسئولند. در قرآن مجيد ظاهرا بصر تنها در قوه بينائى بطوريكه چشم منظور نباشد بكار
نرفته است گر چه اطلاق بصر بچشم بلحاظ بينائى آن است، ولى افعال آن اكثرا در معنى
بينائى و ديدن بكار رفته است مثل «وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لايُبْصِرُونَبِها»اعراف: 179، و مثل «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لاتُبْصِرُونَ»واقعه:
85،.
جمع بصر ابصار است مثل «وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصارَوَ الْأَفْئِدَةَ»نحل: 78،أَبْصَاربمعنى بصيرتها و معرفتها نيز
آمده كه در بند دوّم خواهيم گفت.
2- بصيرت
بمعنى بينائى دل است، راغب گويد: بدرك قلب بصيرت و بصر (بر وزن فرس) گويند اين
معنى، مرادف معرفت و درك است و همان است كه از صحاح و اقرب الموارد نقل شد كه يكى
از معانى بصر، علم است. طبرسى در آيهى «أَدْعُواإِلَى اللَّهِ عَلىبَصِيرَةٍأَنَا»يوسف: 108، آنرا معرفت و بينائى دل فرموده است. و از اينجاست كه
بصيرت را عقل و زيركى معنى كردهاند.
در صحاح و قاموس و غيره، حجّت و دليل را يكى از معانى بصيرت
شمردهاند، اين ظاهرا بدان جهت است كه حجّت و دليل سبب بصيرت و بينائى دل است،
ميشود گفت كه نام مسبّب را بسبب گذاشتهاند.