روزى را بر بندگانش گشايش ميداد، حتما در زمين طغيان ميكردند.
«وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ
الْأَرْضَبِساطاً»نوح: 19،
خدا زمين را براى شما گسترده قرار داده است. راغب گفته: بساط بمعنى زمين گسترده و
وسعت يافته است.
بسق:بُسُوق: ارتفاع. در اقرب گفته: «بَسَقَالنخْلُبُسوقاً:
ارتفعت أَغْصانه و طال». «وَالنَّخْلَباسِقاتٍلَها طَلْعٌ نَضِيدٌ»ق: 10، نخلهاى بلند كه ميوه آن روى هم چيده است.
بَسل:منع. «وَذَكِّرْ بِهِ أَنْتُبْسَلَنَفْسٌ بِما كَسَبَتْ»انعام: 70 آنرا تذكّر بده مبادا
نفسى در اثر عمل خويش ممنوع و محروم از ثواب و رحمت خدا گردد. بيضاوى گويد: اصل
بسل بمعنى منع است راغب منع و ضمّ معنى كرده و گويد استعمال باسل در پهلوان چهره
درهم كشيده، بطور استعاره است.
19، در اثر دانستن كلام مورچه از شادى لبخند زد. معنى آيه در «ضحك» ديده شود.
بشر:در اينجا در بارهىبِشَارَتو مشتقّات آن و همچنين در بارهى بشر بمعنى انسان توضيح داده خواهد
شد.
1- شك
نيست كه بشر بمعنى انسان است ولى همانطور كه در انسان گذشت، آدمى را نسبت بفضائل و
كمالات و استعدادهايش انسان و نسبت بجسد و ظاهر بدن و شكل ظاهرش بشر ميگويند.
در مفردات گويد: بشره ظاهر پوست بدن و ادمه باطن آنست و بانسان از
آنجهت بشر گفتهاند كه پوستش از ميان مو آشكار و نمودار است بر خلاف حيواناتى كه
پشم و مو و كرك، پوست بدنشان را مستور كرده است قرآن در هر كجا كه از انسان جسد و
شكل ظاهر مراد بوده لفظ بشر آورده است نحو «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِبَشَراً»فرقان:
54، «إِنِّيخالِقٌبَشَراًمِنْ طِينٍ»ص 71 ... بنا