است و داراى بعضى از شعور و آنگاه كه پوسيد و خاك شد، حيات درون
ذرّات خاك شده مثل تخمها بصورت خفته موجود است و نسبت بخود درك و شعور دارد.
اين در صورتى است كه كسى بروح مجرّد قائل نشود و اگر وجود روح مجرّد
را قبول داشته باشد كه حتمى است و در روح و نفس خواهد آمد، درك مطلب بيش از پيش
آسان خواهد بود.
قابل دقّت است كه قرآن از مرگ به «وفات» تعبير
ميكند و آن در لغت بمعنى اخذ است پس مرگ اخذ شدن و گرفته شدن انسان از فعاليّت است
نه از بين رفتن و در باره وفات ائمه (ع) آمده «قبضعليه السّلام فى يوم كذا» يعنى در فلان روز اخذ و مقبوض گرديد.
بَرَص:پيسى. مرضى است جلدى كه رنگ قسمتهائى از بدن سفيد ميگردد «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَوَ أُحْيِ الْمَوْتى
بِإِذْنِ اللَّهِ»آل عمران: 49، باذن خدا كور مادر زاد و شخص برص زده را شفا ميدهم و
مردگان را زنده ميكنم. ابرص وصف برص است.
برق:نور. (نيروى مخصوص) در لغت عرب نورى است كه از ابر ميجهد «يُرِيكُمُالْبَرْقَخَوْفاً وَ طَمَعاً»رعد: 12 و چون چشم مضطرب و خيره
شود گويند:
«يَطُوفُعَلَيْهِمْ وِلْدانٌ
مُخَلَّدُونَ بِأَكْوابٍ وَأَبارِيقَ»واقعه: 18، أكواب جمع كوب و آن بمعنى كاسه بىدستگيره و أباريق جمع
إبريق است بمعنى بطرى است.
در مجمع البيان، اكواب كاسهها و اباريق بطرىها معنى شده معنى آيه
چنين است: پسران جاويدان با كاسهها و بطريهاى مخصوص بدور آنها ميگردند.
و چون اكواب و اباريق هر دو نكره آمدهاند معلوم است نميتوان آنها را
كاسه و بطرى معمولى دانست در اباريق لازم است معنى