فربه و تنومند بودنش بدنه گفتهاند، در اقرب الموارد آمده: شتران
قربانى را از آن بدنه گفتهاند كه آنها را فربه ميكردند.
بُدوّ:ظهور شديد (مفردات) «وَبَدالَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»زمر: 47، از خدا براى آنان آنچه
گمان نميكردند آشكار شد. قاموس آنرا مطلق ظهور گفته است. «وَبَدابَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ»ممتحنه: 4، ميان ما و شما دشمنى و
كينه آشكار شد.
در جاى ظهور رأى و مصلحت نيز بكار رفته مثل «ثُمَبَدالَهُمْ مِنْ بَعْدِ ما رَأَوُا الْآياتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى
حِينٍ»يوسف:
35، بعد چنين مصلحت شد كه او را تا مدّتى محبوس كنند.
«وَما نَراكَ اتَّبَعَكَ
إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنابادِيَالرَّأْيِ»هود: 27، كلمهى «بادى» را
بعضى بادء با همزه آخر و بعضى بادى با ياء آخر خواندهاند (مجمع البيان) بنا بر
قرائت اوّل، اصل آن از بدء بمعنى شروع و بنا بر قرائت دوّم از بدوّ بمعنى ظهور
است.بادِيَالرَّأْيِبنا بر معنى اول كسى است كه ناپخته
رأى باشد و بنا بر معنى دوّم كسى كه اظهار رأى ميكند در حاليكه تحقيق نكرده است
(مفردات).
«بادِيَالرَّأْيِ»در آيه اگر قيد «اتَّبَعَكَ»باشد معنى
اين ميشود:
از تو پيروى نكرده مگر فرومايگان ما بى آنكه تدبّر و تحقيق كنند «سَواءًالْعاكِفُ فِيهِ وَالْبادِ»حج: 25، «باد» در اينجا بمعنى مسافر است كه ظاهر ميشود يعنى: مقيم و مسافر در آن
يكسان است.