كه آن بمعناى نقص و ظلم است، با تدبّر در استعمال قرآن قول راغب اقرب
بنظر ميرسد زير موارد بكار رفتن آن توأم با ظلم است حتى در سوره يوسف.
در آيهى «وَلاتَبْخَسُواالنَّاسَ أَشْياءَهُمْ»اعراف: 85 و نظائر آن «أَشْياءَهُمْ»بدل اشتمال است از «النَّاسَ». تدبّر در آيات نشان ميدهد كه بخس در نقصان كمّى و كيفى هر دو بكار
ميرود مثلا در آيه «وَلا تَنْقُصُوا
الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ إِنِّي أَراكُمْ بِخَيْرٍ ....أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ
الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لاتَبْخَسُواالنَّاسَ أَشْياءَهُمْ ...»هود: 84- 85، بنظر ميايد كه مراد از «تَبْخَسُوا»تعييب اشياست يعنى بر متاع ديگران عيب نگيريد و آن چنانكه گفته شد
نقصان كيفى است.
بَخع:كشتن و تلف كردن خود از اندوه «لَعَلَّكَباخِعٌنَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ»شعراء: 3 شايد تو خودت را تلف كنى
از اينكه ايمان نمياورند در قاموس و مفردات آمده: «الْبَخْعُقَتْلُ النَّفْسِ غَمّاً» اين كلمه معانى ديگرى نيز دارد ولى در قرآن
نيامده است. اقرب- الموارد گفته: «بَخَعَنَفْسَهُ: قتله من وجد او غيظ».
بُخل:ضدّ سخاوت. راغب گويد: بخل إمساك موجودى است از محلّى كه نبايد امساك
شود «الَّذِينَيَبْخَلُونَوَ يَأْمُرُونَ النَّاسَبِالْبُخْلِ»نساء: 37
كسانيكه بخل ميورزند و مردم را ببخل امر ميكنند، بخل از صفات مذمومه است آيات و
روايات در ذمّ آن بسيار است.
بدء:شروع. «فَبَدَأَبِأَوْعِيَتِهِمْ قَبْلَ
وِعاءِ أَخِيهِ»يوسف: 76 شروع كرد بظروف آنان پيش از ظرف برادرش.
بَدر:عجله. سرعت. «وَلا- تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَبِداراًأَنْ يَكْبَرُوا»نساء: 6 اموال يتيمان را باسراف و
بعجله مبادا كه بزرگ شوند و از خوردن و اسراف مانع شوند، نخوريد.