responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 162

از اسرار منافقين است (نهايه) در اقرب هست: «بَحَثَ‌ فِى التُّرَابِ: حَفَرَهَا» و در مجمع فرموده: اصل بحث جستجو كردن چيزى است در خاك. «اصل البحث: طلب الشّي‌ء فى التّراب».

بَحر: دريا. آب وسيع «وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ‌ الْبَحْرَ» اعراف: 138 بنى اسرائيل را از دريا عبور داديم در قاموس گويد: «الْبَحْرُ: الْمَاءُ الْكَثِيرُ» راغب گويد: آن در اصل هر محل وسيعى است كه شامل آب زياد باشد، و باعتبار سعه در معانى ديگر نيز بكار رفته است مثلا باسب تندرو باعتبار سعه سيرش گويند:

فرس بحر: نقل است كه حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله باسبى سوار شد و فرمود

«وَجَدْتُهُ‌ بَحْراً».

و بآنكه معلوماتش وسيع است گويند: بحر و متبحر و بشتريكه گوش آنرا ميشكافتند بجهت سعه‌ى شكاف ميگفتند: بحيرة.

زمخشرى در فائق نقل كرده:

سعد بن عباده در باره عبد اللَّه ابن ابىّ بحضرت رسول (ص) گفت:

«... جَاءَ اللَّهُ بِالْحَقِّ وَ لَقَدِ اصْطَلَحَ أَهْلُ‌ الْبَحْرَةِ عَلَى أَنْ يُعَصِّبِوُهُ بِالْعِصَابَةِ».

يعنى خدا حقّ را آورد در حاليكه اهل مدينه توافق كرده بودند عمامه‌ى (تاج) حكومت را بسر او ببندند. در اين سخن مراد از بحر، مدينه است در نهايه بجاى بحر، بُحَيْرَة آمده است و نيز در نهايه گويد: عرب شهرها و دهات را بحار گويند.

لازم است در اينجا چند آيه را بررسى كنيم:

1- «ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ‌ بَحِيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ» مائده: 103، مراد از بحيرة شتريست كه گوش آنرا وسيعا ميشكافتند. در مجمع البيان از زجّاج نقل شده: چون ناقه‌اى پنج بار ميزائيد و بچّه‌ى پنجمى نر ميبود، گوش آن ناقه را ميشكافتند ديگر بآن سوار نميشدند و ذبح نميكردند و در چراگاه و آبشخور مزاحم آن نميشدند و اگر درمانده‌اى آنرا ميديد سوار نميشد. سائبه شتريست كه نذر ميكردند در صورت آمدن مسافر و شفاى مريض آنرا بسر

نام کتاب : قاموس قرآن نویسنده : قرشی، سید علی اکبر    جلد : 1  صفحه : 162
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست