«وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِيإِمامٍمُبِينٍ»يس: 12 روشن ميشود «إماممبين» بمعنى كتاب مبين است.
در تفسير الميزان از تفسير قمّى از ابن عباس از على عليه السّلام نقل
شده كه فرمود: بخدا منم امام مبين حق را از باطل آشكار ميكنم، و اين را از رسول
خدا صلّى اللَّه عليه و آله بارث بردهام. و از معانى الاخبار از حضرت رسول صلّى
اللَّه عليه و آله نقل كرده كه در باره على عليه السّلام فرمود: او امامى است كه
خدا در وى علم هر چيز را شمرده آنگاه صاحب الميزان فرموده اين دو حديث در صورت صحت
ابدا راجع بتفسير نيستند، بلكه از بطن قرآن و اشارات آن ميباشند و مانعى نيست كه
خدا علم كتاب مبين را بكسى كه بندهى خالص و خاصّ خداست بدهد و او عليه السّلام،
بعد از رسول خدا (ص) سيّد موحّدين است.
«فَانْتَقَمْنامِنْهُمْ وَ إِنَّهُمالَبِإِمامٍمُبِينٍ»حجر: 79 از آنها انتقام كشيديم و
آندو در راه آشكارى است، امام در اينجا بمعنى راه است و ضمير «إِنَّهُما»بخرابههاى قوم لوط و صالح بر ميگردد، و در آيه «وَمِنْ قَبْلِهِ كِتابُ
مُوسىإِماماًوَ رَحْمَةً»هود: 17- احقاف:
12، بتورات امام اطلاق شده است.
ناگفته نماند: قرآن پيشوايان را بدو دسته تقسيم ميكند، پيشوايان حقّ
و پيشوايان باطل، مثل «وَجَعَلْناهُمْأَئِمَّةًيَهْدُونَ بِأَمْرِنا»انبياء:
أَمّا:أَمَّا بفتح اوّل حرف شرط و تفصيل و تاكيد است و استعمال آن در تفصيل
بيشتر است مثل «أَمَّاأَحَدُكُما فَيَسْقِي
رَبَّهُ خَمْراً وَأَمَّاالْآخَرُ فَيُصْلَبُ»يوسف: 41 «فَأَمَّاثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ وَأَمَّاعادٌ فَأُهْلِكُوا
بِرِيحٍ صَرْصَرٍ»حاقّه: 5- 6 مىبينيم كه: امّا ميان دو كس و دو قوم تفصيل ميدهد و آنها
را از هم جدا ميكند.