فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِيِالْأُمِّيِ»اعراف:
157- 158، امّى و درس ناخوانده بودن، يكى از دلائل نبوّت و من عند اللَّه بودن آنحضرت
است زيرا كه بعد از نبوّت عاليترين احكام و علوم را آورد و دنيا را عوض كرد. و اين
كار از درس ناخوانده محال است مگر آنكه اين موهبت از جانب خدا باشد، آيهى «وَما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ
قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لَارْتابَ الْمُبْطِلُونَ»عنكبوت 48، هم معنى امّى را در
باره آنحضرت روشن ميكند و هم دلالت بر نبوّتش را، يعنى تو پيش از نزول وحى، كتابى
نميخواندى و با دست نمينوشتى و اگر غير آن بود، اهل باطل در كار تو شكّ ميكردند و
ميگفتند در اثر خواندن و نوشتن چنين چيزها را آورده است.
«هُوَالَّذِي بَعَثَ فِيالْأُمِّيِّينَرَسُولًا مِنْهُمْ»جمعه: 2 او كسى است كه در ميان درس
ناخواندهها، پيغمبرى از خودشان برانگيخت، مراد ازأميّين،اهل حجاز است. يهود ظاهرا غير يهود
را اميّين ميخواندند چنانكه قرآن از آنها نقل ميكند «لَيْسَعَلَيْنا فِيالْأُمِّيِّينَسَبِيلٌ»آل عمران: 75.
در الميزان فرمايد: اهل كتاب مشركين عرب را اميّين ميخواندند و آيهى
فوق را شاهد ميآورد ولى گفتيم از آيه بنظر ميايد كه يهود، مطلق غير يهود را اميّين
ميخواندند زيرا ميگفتند: در باره اميّين و خيانت بآنها بر ما مسئوليّتى نيست، پس
قهرا منظورشان مطلق غير يهود است نه فقط مشركين عرب. در جوامع الجامع فرموده:
ميگفتند در كتاب ما، غير يهود را حرمتى نيست.