أَبّ: (بتشديد
باء) چراگاه. در مفردات و نهايه گويد: چراگاهى كه براى چريدن و چيدن آماده است. در
اقرب الموارد گفته: گياهان خودرو كه چهار پايان خورند. «فَأَنْبَتْنافِيها حَبًّا ...وَ فاكِهَةً وَأَبًّا»عبس: 31،
كلام مجمع نيز نظير مفردات و نهايه است.
بايد دانست مراد از آن در آيه، علفهاى خودرو است زيرا. كه «أبّ» مفعول «أَنْبَتْنَا» است و روئيدن در علفهاست نه در
محلّ آنها و آنجا كه چراگاه معنى شده محل بالتبع مراد است. اين كلمه در كلام
اللَّه مجيد فقط يكبار يافته است و اصل آن چنانكه اهل لغت گفتهاند بمعنى تهيّؤ و
آمادگى است: «أَبَللسيرأَبّاً: تهيّأ له» در نهايه گفته: در حديث
قُسِّ بن ساعده هست:
«فَجَعَلَيَرْتَعُأَبّاً».
يكى از محققين پس از نقل اقوال علماء در معنى «أَبّ» احتمال
داده كه واو در «وَأَبًّا»جزء كلمه است و آن بىتشديد
ميباشد، آيه:
«وَفاكِهَةً وَأَبًّا»مركب است
از دو لفظ «فاكِهَةً»بمعنى
ميوه و «وَأْباً» بمعنى درشت و شاداب و گوناگون
عليهذا بقول ايشان واو عاطفه نيست، و «وَأْب» بر
وزن دهر صفت «فاكهة» است. و آنگاه احتمال خويش را نزديك
بيقين دانسته است. روح سخن ايشان در اين احتمال آنست كه اهل لغت و تفسير معناى
صريحى و روايت صحيحى در باره اين كلمه نگفته و نقل نكردهاند. ولى براى «وَأْب» معناى روشنى است، ايضا ميگويد:
علماى لغت «أَبّ» را
دخيل و غير عربى گفتهاند. (ديوان دين ص 106- 124).