چنين استدلال شده است كه مسئول دانستن محسن نسبت به كارهايى كه به
قصد و انگيزۀ خير انجام داده است، اسائه محسوب مىشود و مشمول اين حديث است
كه به صراحت زشت و ناپسند شمرده شده است. ب) در نامه على (ع) به مالك اشتر آمده است: «و لا يكوننّ المحسن و
المسىء عندك بمنزلة سواء فانّ فى ذلك تزهيدا لاهل الاحسان فى الاحسان و تدريبا
لاهل الإساءة على الإساءة»؛[1]يعنى نيكوكار و بدكار نبايد نزد تو مساوى باشند؛ زيرا در اين صورت به
نيكوكاران به خاطر احسان آنان سختگيرى شده و بر بدكاران نسبت به بدكارى آنان آسان
گرفته مىشود. استدلال اين است كه اگر محسن نسبت به عمل محسنانه خود مسئول باشد، با
فرد غير محسن يكسان محسوب شده است؛ حال آنكه به موجب اين حديث، اين امر نهى شده
است. 3. عقل عقل مؤاخذۀ شخصى را كه عمل او با قصد نيكوكارى، منجر به زيان
ديگرى شده است، قبيح مىداند. در همين باره در سورۀ الرحمن آيه 60 آمده است:«هَلْ جَزٰاءُ الْإِحْسٰانِ
إِلَّا الْإِحْسٰانُ»: آيا جزاى
نيكى جز نيكى چيز ديگرى است.
آنچه
در اين آيه آمده نوعى استفهام انكارى است و گويى پاسخ آن از سوى تمام خردمندان
منفى است؛ يعنى همه انسانها اعتراف دارند كه براى احسان، هيچ پاداشى جز احسان نيست. به علاوه، بنابر علم كلام به حكم عقل،
شكرگزارى از منعم واجب است؛ يعنى اگر كسى به ديگرى نعمت و خيرى برساند، طرفى كه
خير مىبيند، از نظر عقل موظف است كه در برابر فرد خيرانديش سپاس گويد. بنابراين، خردمندان براى كسى كه اقدام
نيكوكارانه (محسنانه) كرده است احترام قائلند و احسان بيننده را
ملزم به تشكر و سپاس از او مىدانند؛ هر چند عمل او به زيان منجر شده باشد؛ زيرا
به هر حال او در اين اقدام قصد خيانت نداشته، بلكه برعكس به نيت خيرخواهى و احسان
به اين عمل مبادرت كرده است.[1] نهج البلاغة؛ به تصحيح صبحى صالح؛ ص 430- 431.