مصاديق قاعده 1. در عقد بيع در عقد بيع، بايع متعهد مىشود مبيع را كه عين معين است به مشترى
تمليك و تسليم كند و در عوض، مشترى ثمن را كه معين و معلوم است به بايع تمليك و
تأديه كند. وفا به اين معامله، به اين معناست كه ثمن به مالك عين تسليم شود و عين
نيز از سوى بايع به مشترى تسليم شود. اگر وفا به شكل مزبور متعذر گردد و تعذر نيز
دائم باشد، معامله لغو و نزد عقلا باطل است؛ اعم از آنكه تعذر وفا از يك طرف باشد
يا از هر دو طرف. 2. در عقد اجاره به طور كلى، هرگاه در مورد اجارۀ اعيان، عين مستأجره تلف شود و
يا به تمامى از حيّز انتفاع بيفتد، اجاره باطل مىشود؛ زيرا مفاد عقد اجاره تمليك
منفعت عين است به عوض معلوم، و هنگامى وفاى موجر به مفاد عقد محقق مىشود كه عين
داراى منفعت معلوم را به مستأجر تسليم كند[1]و هرگاه قادر به اين امر نباشد، عقد مذكور
براى مستأجر منفعتى نخواهد داشت. به عبارت ديگر، چون تسليم عين مستأجره به اين منظور صورت مىگيرد كه
منفعت به مستأجر تسليم شود و او از آن انتفاع ببرد، مقنن نيز قدرت بر تسليم عين
مستأجره را از شرايط اساسى عوضين در عقد اجاره قرار داده و ماده 470 قانون مدنى
ايران در اين باره مقرر كرده است: «در صحّت اجاره، قدرت بر تسليم عين مستأجره شرط
است». بنابراين، اگر حيوانى فرارى كه نه صاحب آن از محل آن اطلاع دارد و نه مستأجر
بداند كه به كجا فرار كرده است، موضوع عقد اجاره واقع شود- به طورى كه پس از
انعقاد عقد، قدرت بر تسليم و تسلّم آن براى طرفين وجود نداشته باشد- به استناد
قاعده تعذر وفا به مدلول عقد، اجاره باطل است. همچنين هرگاه شخصى زن شيردهى را
براى شير دادن به فرزندش اجاره كند و فرزند او بميرد يا شير آن زن خشك شود، عقد[1] همانجا.