براى ديگرى تبرعا حيازت كند، به طورى كه مال حيازت شده مستقيما در
مالكيت او وارد گردد؛ چرا كه مال حيازت شده متعلق به حيازتكننده است و در فرض
وجود رابطه كارگر و كارفرمايى، حيازتكننده، كارفرما است، نه كارگر و در فرض فقدان
اين رابطه، حيازتكننده كسى است كه مباشر بوده است. البته در مورد انجام حيازت از طريق وكالت قضيه با اجاره متفاوت است،
بدين توضيح كه در مورد اجاره، اجير پس از انعقاد قرارداد، نقش ابزار براى مستأجر
را پيدا مىكند و عمل حقوقى توسط مستأجر انجام مىگيرد، ولى در مورد وكالت، وكيل
به نيابت از موكل عمل حقوقى را انجام مىدهد. در اجاره، مستأجر مالك منافع اجير
است، ولى در وكالت چنين رابطهاى برقرار نيست. 5. موضوع حيازت موضوع حيازت، اموال مباح منقول است، همان طور كه موضوع احياى موات،
اراضى مباح است. اموال مباح در فقه دو دستهاند: انفال و مباحات. الف) انفال انفال صيغه جمع و مفرد آن «نفل» به معناى «زياده» است[1]و در فقه اماميه،
عبارت است از اموالى كه در اختيار پيامبر (ص) و پس از او
امامان (ع) هستند و هرگز به ورثه آنان منتقل نمىگردند. به عبارت ديگر، اينگونه اموال مربوط به
حاكميت است. به همين
دليل، به نظر فقهاى مشهور، انفال در زمان غيبت از مباحات محسوب مىگردد و حسب
مورد، مشمول قاعده احيا يا حيازت خواهد بود.[2]البته قائلين نظريه ولايت معتقدند كه اين نظر
در فرض نبود حكومت شرعى است و در فرض وجود، انفال طبعا در اختيار حاكم مشروع
خواهند بود. اصطلاح
انفال در قرآن آمده و سوره هشتم بدين نام خوانده شده است.[3][1] در وجه تسميه اين واژه، سخن گوناگون گفته شده و اغلب برآنند كه علت تسميه آن است كه اين گونه اموال زايد بر چيزهايى است كه مردم مالك آنهامىشوند.
[2] الروضة البهية، ج 2، ص 85.
[3] «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفٰالِ قُلِالْأَنْفٰالُ لِلّٰهِ وَ الرَّسُولِ ...» (اى پيامبر) از تو از انفال پرسش مىكنند بگو انفال از آن خدا و