كاروانهاى تجارى و غارت اموال حجاج موجب شده
بود كه در ميان برخى قبايل به اهل سَلَّه (دزد)[1] و سُرّاق
الحَجيج[2] مشهور شوند. با وجود تفكر صحرانشينى در ميان غفاريها[3] كسانى از
ايشان به آيين جاهلى پشت كرده بودند. چنانكه ابوذر موحد بود[4] و آبى اللحم
غفارى از خوردن گوشتهايى كه براى بتان قربانى مىكردند اجتناب مىكرد.[5] غفاريها با يهود خيبر[6] و بنىاسلم[7] همپيمان
بودند، به گونهاى كه نام غفار در بسيارى از گزارههاى تاريخى با نام اسلم همرديف
است. در منابع از برخى جنگهاى آنان ياد شده است: روح عصبيت، فخرفروشى و عزتطلبىِ
ابو منيعه غفارى موجب شد تا با خواندن رجزى در بازار عُكاظ خود را عزيزترِ عرب
معرفى كند و از مخالف گفتارش بخواهد پاى وى را قطع كند. اين امر سبب بروز جنگ
جاهلىِ فِجارِ دوم و به قولى فجار اول[8] شد و به فِجار فخر
يا فِجار رِجْل مشهور گرديد. بر پايه شعرى دو تيره فراس و غفار از قبيله كنانه در
نبرد اتْم (موضعى در ديار بنو سليم يا عراق) نيز شركت داشتند.[9] به گفته
ابوعمرو شيبانى، ميان غفار و بنوليث (از ديگر قبايل كنانى) نيز نبردى رخ داد كه به
پيروزى بنو ليث انجاميد.[10][1] . دلائل النبوه، ج 3، ص 194
[2] . تاريخ المدينه، ج 1، ص 363
[3] . مسند ابى يعلى، ج 1، ص 383
[4] . الطبقات، ج 4، ص 222
[5] . اسد الغابه، ج 1، ص 147
[6] . المغازى، ج 2، ص 702
[7] . سيرة النبى (ص)، ج 4، ص 529
[8] . المنمق، ص 161
[9] . معجم ما استعجم، ج 1، ص 104
[10] . الاغانى، ج 21، ص 21