در خانه ابوطلحه انصارى اجتماع كرده، ضمن
نوشيدن شراب در سوگ كشته شدگان قريش اشعارى سرودند. رسول خدا صلى الله عليه و آله
هنگامى كه از اشعار آنان باخبر شد با چهرهاى برافروخته و دامن كشان نزد ابوبكر
آمد. عمر با ديدن چهره غضبناك پيامبر صلى الله عليه و آله از خشم ايشان به خدا
پناه برد و سوگند ياد كرد كه ديگر شراب ننوشد.[1] زمخشرى اين
اشعار را به عمر نسبت داده است.[2] سيد حميرى و شيخ طوسى به اين اشعار
استناد كردهاند.[3] ديك الجن نيز اشعار وى در آن جلسه را نزد متوكل خوانده
است.[4] علامه امينى[5] و علامه شرف
الدين عاملى[6] و سيد جعفر مرتضى عاملى[7] به تفصيل به
اين موضوع پرداختهاند. از جمله پيامدهاى ديگر جنگ بدر در مدينه
نگرانى انصار نسبت به همپيمانان يهودى خود بود و از اين رو به آنان گفتند: پيش از
اينكه همانند آنچه بر قريش در بدر وارد شد بر شما بيايد اسلام را بپذيريد.[8] بازتاب جنگ بدر در مكهفرهنگ و
معارف قرآن، اعلام القرآن، 3جلد، مؤسسة بوستان كتاب - قم، چاپ: اول، 1385. اعلام القرآن ؛ ج3 ؛ ص94 بازتاب جنگ بدر در مكه بسيار گستردهتر از
مدينه بود. خبر شكست مشركان را حَيْسُمان بن حابس خزاعى به مكه رساند.[9] مكيان نيز
همانند مردم مدينه در اولين برخورد با اين رويداد مهم سخن او را به شدت انكار و او
را به هزيان گويى متهم مىكردند. اين ناباورى چنان بود كه صفوان بن اميه كه در
حجر اسماعيل نشسته بود مىگفت: در باره من از او سؤال كنيد. پرسيدند: آيا از صفوان
خبرى دارى؟ حيسمان گفت: او در حجر اسماعيل است؛ ولى پدر و برادرش را در ميان كشته
شدگان ديدم.[10][1] . تفسير قمى، ج 1، ص 180؛ نوادر الاصول،ج 1، ص 248
[2] . ربيع الابرار، ج 4، ص 51- 53
[3] . الهداية الكبرى، ص 110؛ الاصابه، ج 4،ص 22؛ بحارالانوار، ج 63، ص 487؛ ج 76، ص 131
[4] . اللمعة البيضاء، ص 439
[5] . الغدير، ج 7، ص 95- 103
[6] . النص و الاجتهاد، ص 310
[7] . الصحيح من سيره، ج 9، ص 5، 305- 307
[8] . جامعالبيان، مج 4، ج 6، ص 372؛مجمعالبيان، ج 3، ص 354
[9] . السيرة النبويه، ج 2، ص 300
[10] . همان، ص 300- 302؛ المغازى، ج 1، ص120