به صورت نماز خوف* خواندند. شب هنگام پيامبر
صلى الله عليه و آله حركت كرد تا به حديبيّه، در 9 ميلى مكّه، رسيدند.[1] پس از توقف در حديبيّه، پيامبر صلى الله عليه
و آله، ابتدا خراش بن اميه خزاعى را بر شتر خويش سوار كرد و به سوى قريش فرستاد تا
به آنان اعلام دارد كه به قصد عمره آمده است و اراده جنگ ندارد. چون خراش نزد آنان
رفت، مشركان شترش را پى كرده، خواستند تا او را بكشند كه برخى مانع شدند و امكان
بازگشت او را فراهم ساختند.[2] سپس پيامبر صلى الله عليه و آله خواست
تا عمر را بفرستد؛ اما او عذر آورد و عثمان را پيشنهاد كرد. مقرر گرديد عثمان به
آنان خبر دهد كه براى زيارت كعبه آمدهاند و پس از آن بازخواهند گشت. عثمان در
بلدح قريشيان را از قصد خويش آگاه كرد.[3] فراخوانى به بيعت تأخير سه روزه عثمان، از سويى موجب گرديد كه
برخى از آن جهت كه عثمان عمره خود را به جا آورد، بر او حسرت خورند[4] و از سوى
ديگر موجب شايعه قتل او شد.[5] پيامبر صلى الله عليه و آله چون اين
شايعه را شنيد در حالى كه زير درختى نشسته بود[6] فرمود: تا
قوم قريش را از پاى درنياوريم از اينجا دور نمىشويم. سپس مردم را به بيعت
فراخواند[7]، به همين جهت اين پيمان، بيعت شجره نيز نام يافته است. از ميان حاضران تنها جدّبن قيس بود كه پشت
شترش پنهان شد و بيعت نكرد.[8] در اينكه نخستين بيعت كننده با پيامبر
صلى الله عليه و آله چه كسى بود از جابر انصارى نقل شده اول كسى كه به بيعت برخاست
امام اميرمؤمنان عليه السلام بود و پس از او ابوسنان عبد الله بن وهب اسدى و[1] . الطبقات، ج 2، ص 73
[2] . جامعالبيان، مج 13، ج 26، ص 111؛روحالمعانى، مج 14، ج 26، ص 161
[3] . المغازى، ج 2، ص 600- 601
[4] . همان، ص 601؛ الدرالمنثور، ج 7، ص 521
[5] . جامع البيان، مج 13، ج 26، ص 111
[6] . السيرة النبويه، ج 3، ص 315
[7] . جامع البيان، مج 13، ج 26، ص 111
[8] . همان، ص 112؛ التكميل و الاتمام، ص389