جاى داد[1] و پيامبر
صلى الله عليه و آله را از مخالفت خود آگاه ساخت[2]:
«وظَنّوا انَّهُم مانِعَتُهُم حُصونُهُم/ مىپنداشتند كه دژهايشان پناه آنها
خواهد بود». (حشر/ 59، 2) گفتههاى سلّام برخلاف اظهارات ولفنسون كه گفته: پيامبر
صلى الله عليه و آله آمال و آرزوهاى اوس و خزرج (دستيابى به ثروت يهود) را محقق
مىساخت[3]، حاكى از آن است كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اين
مرحله درصدد تصرف دارايى آنها نبوده است. جنگ با بنىنضير در روايت زهرى جزئيات جنگ نيامده؛ امّا بنا بر
روايت ابن اسحاق، پيامبر صلى الله عليه و آله پس از آنكه از ترور نافرجام آنان جان
سالم به در برد به مدينه بازگشت. در دوازدهم ربيعالاول سال چهارم[4] با گماردن
ابن ام مكتوم بر مدينه[5] به طرف قلعههاى آنان به راه افتاد. او على
عليه السلام را به عنوان فرمانده تعيين كرد[6] و پرچم خود را به
دستش داد[7] و از سپاه خواست به طرف بنىنضير حركت كنند و نماز عصر را
در آنجا بگزارند.[8] سپاه پياده پيامبر صلى الله عليه و آله حركت كرده[9]، حوالى عصر
به اراضى بنىنضير رسيدند. بنىنضير با مشاهده پيامبر صلى الله عليه و آله از فراز
دژهاى خود به پرتاب تير و سنگ پرداختند.[10] مسلمانان پس از
اقامه نماز عصر در[1] . المغازى، ج 1، ص 368
[2] . الطبقات، ج 2، ص 58؛ بحارالانوار، ج20، ص 165
[3] . تاريخ اليهود، ص 135
[4] . المحبر، ص 113
[5] . السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، ص 683
[6] . المغازى، ج 1، ص 371؛ السيرة الحلبيه،ج 2، ص 562
[7] . تاريخ طبرى، ج 2، ص 226؛ الطبقات، ج2، ص 58؛ الكامل، ج 2، ص 65
[8] . تفسير قمى، ج 2، ص 359؛ بحارالانوار،ج 20، ص 169؛ السيرة الحلبيه، ج 2، ص 562
[9] . تاريخ الخميس، ج 1، ص 461
[10] . الطبقات، ج 2، ص 58