(بقره/ 2، 256) نازل شد.[1] هيئتهاى دينى كه در زمان پيامبر به يثرب
مىآمدند با احبار بنىنضير مشورت مىكردند. زمانى كه جمعى از خيبريان براى گريز
از حدّ زناى محصنه برخى از سرانشان آمدند تا حكم پيامبر را بدانند ابتدا نزد
بنىنضير رفتند. آنها پيشبينى كردند پيامبر به رغم ميل آنان به سنگسار حكم خواهد
كرد.[2] به روايت ابن عباس مسيحيان نجران پس از گفت و
گو با پيامبر و نزول آيه مباهله سه روز از پيامبر فرصت خواستند و در اين مدت با
بنىنضير نيز مشورت كردند.[3] آنان پس از حضور نزد پيامبر با احبار
بنىنضير بر سر مسيحى يا يهودى بودن ابراهيم عليه السلام نزاع كردند كه آيات 65-
67 آلعمران/ 3 نازل شد و طرفين را مذمت كرد كه چرا درباره آنچه علم نداريد با
يكديگر محاجّه مىكنيد[4]: «... فَلِمَ تُحاجّونَ فيما لَيسَ لَكُم
بِهِ عِلمٌ». مشخص نيست كه نقش احبار بنىنضير در دوره مكى كه قريش براى تحت فشار
قرار دادن پيامبر از يهود يثرب مدد جست،[5] چه حد بوده؛ اما به
لحاظ نسبتشان به هارون و شمار احبارى كه از آنها سخن در ميان است نمىتوان آنان را
سهيم ندانست. روابط مذهبى و سياسى بنىنضير با پيامبر با ورود پيامبر به يثرب و رواج اسلام در آنجا
و پس از پيمان نامهاى كه پيامبر ميان بطون انصار، مهاجران و برخى شاخههاى يهود
منعقد كرد، سران بنىنضير نزد پيامبر آمدند. پيامبر دين آنان را به رسميّت شناخت و
آنان را به اسلام فراخواند و پيشگوييهاى راهب شامى به نام ابن هيِّبان (راجع به
ظهور پيامبر آخرالزمان) را- كه براى درك پيامبر از شام به يثرب آمده بود- براى
آنان يادآور شد.[6] آنها به پيامبر اميد دادند كه در آينده و با شناخت بيشتر
از اسلام، مسلمان خواهند شد و موافقت كردند كه تا آن زمان متعرض يكديگر نشوند. به
گزارش آيات قرآنى آنان دانستند كه او همان پيامبر موعود است؛ اما چون پيامبر را از
ذريّه هارون نديدند[7]، به او ايمان نياوردند[8] «: و لَمّا
جاءَهُم كِتبٌ مِن عِندِ[1] . اسباب النزول، ص 52؛ مجمع البيان، ج2، ص 631
[2] . تفسير بغوى، ج 2، ص 37- 38
[3] . الخصائص الكبرى، ج 2، ص 41؛ السيرةالحلبيه، ج 3، ص 236؛ الدرالمنثور، ج 2، ص 39
[4] . الدرالمنثور، ج 2، ص 40- 41
[5] . اسباب النزول، 198
[6] . بحارالانوار، ج 19، ص 110- 111؛ اعلامالورى، ج 1، ص 158؛ المغازى، ج 1، ص 365
[7] . السيرةالنبويه، ابن كثير، ج 3، ص 401؛جامعالبيان، مج 4، ج 6، ص 43؛ سبل الهدى، ج 4، ص 320
[8] . جامعالبيان، مج 1، ج 1، ص 578؛ جوامعالجامع، ج 1، ص 127