صلح كرد.[1] نعمان نيز
از سوى خليفه دوم بر «كسكر» حاكم بود. گزارشهاى ديگرى نيز از مسئوليتهاى او در
زمان عمر ارائه شده است.[2] شايد بارزترين نقش فرزندان مقرن در جنگ
نهاوند باشد كه مورخان به حضور سه تن ازآنان اشاره كردهاند. در اين نبرد (سال 21)
نعمان فرمانده سپاه مسلمانان و اولين كسى بود كه به دست ايرانيان كشته شد.[3] گويند: عمر
خبر كشته شدن او را روى منبر، اعلام كرد و دست بر سر گذاشت و گريست.[4] سويد پس از
شهادت برادرش نعمان، پرچم را به دست گرفت و در نهايت، اين جنگ به پيروزى مسلمانان
در نهاوند انجاميد.[5] شبيه چنين گزارشى براى معقل بن مقرن نيز
ارائه شده است.[6] در جريان فتوحات، فرزندان مقرن به عراق مهاجرت
كردند. نعمان ابتدا در بصره و پس از آن در كوفه ساكن گشت.[7] عقيل مكنّا
به ابو حكيم[8]، سويد[9] و معقل و بازماندگانش نيز در كوفه
اقامت كردند.[10] بنىمقرّن در شأن نزول 1. برخى مفسران و سيره نويسان نزول آيه 92
توبه/ 9 را در شأن بنو مقرن دانستهاند كه به جهت تنگدستى به رغم تمايل به شركت در
غزوه تبوك، از آن باز ماندند[11] و مىگريستند، از
اين رو به «بكائون» شهرت يافتند: «ولا عَلَى الَّذينَ اذا ما اتَوكَ
لِتَحمِلَهُم قُلتَ لا اجِدُ ما احمِلُكُم عَلَيهِ تَوَلَّوا واعيُنُهُم تَفيضُ
مِنَ الدَّمعِ حَزَنًا .../ و نه بر كسانى كه چون نزد تو آمدند تا براى
رفتن به جنگ بر ستورىسوارشان كنى گفتى: چيزى نمىيابم كه شما را بر آن نشانم،
بازگشتند، در حالى كه ديدگانشان از اين اندوه كه چيزى ندارند تا در رفتن به
جهادهزينه كنند سرشك مىباريد». (توبه/ 9، 92) قرطبى[12] و ثعالبى[13][1] . تاريخ ابن خلدون، ج 2، ص 135
[2] . الاستيعاب، ج 4، ص 68
[3] . الطبقات، ابن سعد، ج 6، ص 96
[4] . سير اعلام النبلاء، ج 1، ص 404؛الاستيعاب، ج 4، ص 69
[5] . اخبار الطوال، ص 136؛ تاريخ طبرى، ج2، ص 519
[6] . تاريخ طبرى، ج 2، ص 521؛ صحيح ابنحبان، ج 11، ص 69
[7] . الاستيعاب، ج 4، ص 68
[8] . الاستيعاب، ج 3، ص 188؛ اسدالغابه، ج4، ص 63
[9] . الطبقات، ابن خياط، ص 81؛ اسد الغابه،ج 2، ص 600
[10] . الطبقات، ابن سعد، ج 6، ص 97؛ معرفةعلوم الحديث، ص 191
[11] . اسباب النزول، ص 212؛ جامع البيان،مج 6، ج 10، ص 269- 270؛ الطبقات، ابن سعد، ج 2، ص 125؛ المغازى، ج 3، ص 994
[12] . تفسير قرطبى، ج 8، ص 145
[13] . تفسير ثعالبى، ج 2، ص 68