نسبت دادهاند. برخى مفسران ذيل آيات 151- 152
صافّات/ 37: «الا انَّهُم مِن افكِهِم لَيَقولون* ولَدَ اللَّهُ و انَّهُم
لَكذِبون/ هشدار كه اينان از دروغپردازى خود قطعاً خواهند گفت: خدا فرزند
زاد و هر آينه آنها دروغگويند»، گفتهاند كه گروهى كه چنين سخن مىگفتند بنىمدلج
بودند كه به زعم ايشان فرشتگان فرزندان خدا بودند.[1] از جمله آدابى كه بنىمدلج و برخى قبايل ديگر
در عصر جاهلى بدان عمل مىكردند، حرام كردن برخى چارپايان بر خود با عنوان «بحيره»
و «سائبه» بود كه آيه 168 بقره/ 2: «يايُّهَا النّاسُ كُلوامِمّا فِى الارضِ
حَللًا طَيّبًا و لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّيطنِ انَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبين» در اين باره
نازل شد و از آنان خواست از هر آنچه حلال است بخورند و از گامهاى شيطانى پيروى
نكنند[2]؛ همچنين مفسران ذيل آيه 103 مائده/ 5: «ما
جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحيرَةٍ ولا سابَةٍ و لا وصيلَةٍ ولا حامٍ ...» سخن پيامبر
صلى الله عليه و آله در اين زمينه را نقل كردهاند كه آن حضرت فرمود: اولين كسى كه
چارپايان را بدين صورت حرام كرد و خود نيز بدان پاىبند نماند مردى از بنىمدلج
بود.[3] افزون بر اين بنىمدلج را از قبايل حُمْسى
شمردهاند كه در مناسك حج از معافيتهايى برخوردار بودند.[4] اين امر
بيانگر آن است كه روابط قريش با بنىمدلج نزديك بوده است، چنانكه در جنگ فجاراين
قبيله به حمايت از قريشبرخاست.[5] نيز آنان در دورههايى با دو قبيله
خزاعى به نامهاى بنىمُصْطلق[6] و بنىكعب[7] و همچنين با
بنىضمره[8] از كنانيها همپيمان بودهاند. گزارشهاى ديگرى از حضور
فعال بنىمدلج در تحولات سياسى دوره جاهلى در دست نيست. هرچند در منابع به بزرگ و
رهبر اين قبيله اشاره نشده است؛ اما با توجه به تكرار نام سراقه در حوادث گوناگون
به نظر مىرسد او از رؤساى اين قبيله باشد. بنىمدلج در عصر رسول خدا صلى الله عليه و
آله در عصر رسول خدا صلى الله عليه و آله در چندين
حادثه از ايشان ياد شده است؛ نخست هنگام[1] . تفسير ثعالبى، ج 5، ص 50
[2] . مجمع البيان، ج 1، ص 467
[3] . المصنف، ابن ابى شيبه، ج 8، ص 337؛جامعالبيان، مج 5، ج 7، ص 117
[4] . المحبر، ص 178
[5] . المنمق، ص 184؛ الاغانى، ج 22، ص 76
[6] . المغازى، ج 1، ص 404؛ البدايةوالنهايه، ج 4، ص 178؛ الطبقات، ج 2، ص 48
[7] . السنن الكبرى، ج 8، ص 29؛ الاصابه، ج6، ص 428
[8] . المحبر، ص 110؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص66؛ الطبقات، ج 2، ص 10