مسلمانان كنانه در آنها شركت كردند. اعتماد پيامبر به بعضى از مسلمانان بنىكنانه
چنان بود كه وقتى براى حج يا غزوهاى به بيرون از مدينه مىرفت، كسى از كنانيها را
در جاى خود مىنشاند. عويف بن أضبط[1]، كلثوم بن حصين[2] و سباع بن
عرفطه[3] از اين جمله بودهاند. پيامبر از برخى مسلمانان كنانى
براى اجراى مأموريتهاى ويژه كمك مىگرفت؛ از جمله عمرو بن اميه ضمرى كه رسول خدا
او را براى چند مأموريت به كار گرفت؛ قتل ابو سفيان، دعوت نجاشى به اسلام، استقبال
از سپاه جعفربن ابى طالب، برگرداندن جنازه خبيب بن عدى از ياران پيامبر و ...[4]؛ همچنين
ابوجعد ضمرى را براى فراخوانى قومش در غزوه فتح مكه به ميان قبيلهاش فرستاد.[5] واژگان كنانى در قرآن بر پايه گزارشى، گروهى از واژگان قرآن به لهجه
و لغت كنانه نازل شده است. سيوطى در گزارشى 17 نمونه از اين واژهها را بر
مىشمرده كه عبارتاند از: السفهاء (نادانان)، خاسئين (راندهشدگان)، شطر (سمت و
سو)، خِلاق (بهره)، مَلوكاً (آزاد)، قَبيلًا (رويارو)، مُعْجزين (ناتوان كنندگان)
يَعزُب (پنهان مىشود)، ولاتركنوا (متمايل نشويد)، فَجْوَة (جاى وسيع)، مَوْئلًا
(پناه و گريزگاه)، مُبْلِسون (نااميدان)، دُحُوراً (رانده شدن)، الخَرّاصون
(دروغگويان)، أسفاراً (نوشتهها)، أُقِّتَت (جمع شده)، كَنود (ناسپاس).[6][1] . اسدالغابه، ج 4، ص 157؛ الاصابه، ج 4،ص 619
[2] . جمهرة النسب، ص 226؛ النسب، ص 222؛انساب الاشراف، ج 11، ص 130- 131
[3] . مسند احمد، ج 2، ص 345؛ المستدرك، ج2، ص 33
[4] . جمهرة النسب، ج 1، ص 216؛ النسب، ص222؛ انساب الاشراف، ج 11، ص 120- 121
[5] . انساب الاشراف، ج 11، ص 122
[6] . الاتقان، ج 1، ص 419