بنىحارث در شأن نزول قرطبى ذيل آيه 122 آلعمران/ 3: «اذ
هَمَّت طَافَتانِ مِنكُم ان تَفشَلا واللَّهُ ولِيُّهُما و عَلَى اللَّهِ
فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنون» كه در آن از سست شدن مجموعههايى در نبرد
احد* خبر مىدهد، از بنىحارث ياد كرده است؛ امّا عبارت آن گويا نيست كه بتوان آن
را بنوحارث اوسى دانست يا بنوحارث خزرجى، از اين رو نمىتوان توجه چندانى بدين
گزارش كرد، به ويژه آنكه خود وى اين گزارش را ضعيف قلمداد كرده است. در اين گزارش
سخن از آن است كه چون عبدالله بن ابَىّ و 300 تن از همراهان وى در احد صحنه نبرد
را رها كردند و از صف سپاه اسلام خارج شدند، ترس و دلهرهاى در ميان مجموعههاى
ديگر انصار پديد آمد كه مفسران ذيل آيه به مجموعههايى همچون بنىحارث اشاره
كردهاند[1]؛ همچنين بنا به روايت ابن بريده ذيل آيات سوره تكاثر/ 102
از قبايلى چون بنىحارثه (از اوس) و بنىحارث (از خزرج) ياد كردهاند:
«الهكُمُ التَّكاثُر* حَتّى زُرتُمُ المَقابِر* كَلّا سَوفَ تَعلَمون* ثُمَّ
كَلّا سَوفَ تَعلَمون* كَلّا لَو تَعلَمونَ عِلمَ اليَقين». (تكاثر/ 102، 1- 5)
بر اساس اين روايت آيات كه بار معنايى تهديد و مذمت دارد خطاب به بنىحارث و
بنىحارثه از قبايل يثرب است، در حالىكه آيات مكّى است و مخاطب آن مشركان قريش
بودند كه در برخى شأن نزولهاى ديگر بدان اشاره شده است[2] (ظ بنى
عبدمناف)، از اين رو به نظر مىرسد در اين روايت در حمايت از قريش و به زبان انصار
فرافكنى صورت گرفته باشد. منابع الاستيعاب فى معرفة الاصحاب؛ انساب الاشراف؛
بحارالانوار؛ البداية و النهايه؛ تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام؛ تاريخ
خليفة بن خياط؛ التاريخ الكبير؛ تاريخ المدينة المنوره؛ تفسير القرآن العظيم، ابن
ابى حاتم؛ جامعالبيان عن تأويل آى القرآن؛ الجامع لاحكام القرآن، قرطبى؛ جمهرة
انساب العرب؛ السيرة النبويه، ابن هشام؛ صحيح البخارى؛ الطبقات الكبرى؛ الكامل فى
التاريخ؛ كتاب الاصنام (تنكيس الاصنام)؛ كتاب النسب؛ اللهوف فى قتلى الطفوف؛ معجم
البلدان؛ المغازى؛ المقتضب من كتاب جمهرة النسب؛ مقتلالحسين عليه السلام؛ وفاء
الوفاء باخبار المصطفى صلى الله عليه و آله؛ وقعة صفين.[1] . جامعالبيان، مج 3، ج 4، ص 96- 98؛تفسير قرطبى، ج 4، ص 119- 120
[2] . تفسير ابن ابى حاتم، ج 10، ص 3459؛تفسير قرطبى، ج 20، ص 115