بَعْل/ بت سيد محمود سامانى بعل/ بت: بت قوم الياس در
بعلبك لبنان عربى يا عجمى بودن واژه بَعْل، مورد اختلاف است.
ديدگاه نخست، كاربرد متداول و فراوان آن در زبان عربى را دليل عربى بودن آن
مىداند.[1] از جمله معانى مشهور لغوى كه در زبان عربى براى بعل
گفتهاند عبارت است از: خدا و ربّ[2]، مالك[3]، بت[4] (يا نام بتى
از طلا[5]) و زوج.[6] معانى ديگرى نيز براى بعل گفتهاند[7] كه به
اختلاف موارد فرق مىكند. برخى در جمع معانى ياد شده، بعل را چيزى قائم
به ذات دانستهاند كه نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بىنياز است، بر اين
اساس به رغم وجود اين معناى مشترك در همه كاربردها، بعل در موارد گوناگون مصداق و
معناى متفاوتى دارد؛ مثلًا بعلِ زن به معناى شوهر او، بعل در مورد درخت خرما به
معناى نخل بىنياز از آبيارى، بعلِ يك قبيله به معناى بتِ آنان، بعل يك چيز به
معناى مالك و صاحب آن و بعل يك مكان به معناى بخش مرتفع آن است.[8] در مقابل، شمارى ديگر از صاحبنظران بعل را از
واژگان دخيل مىدانند، با اين تفاوت كه برخى آن را حبشى يا سريانى و به معناى
«ربّ»[9] و برخى ديگر آن را در اصل[1] . مفردات، ص 135، «بعل»؛ معجم اعلامالقرآن، ص 79
[2] . القاموس المحيط، ج 2، ص 1280؛ لسانالعرب، ج 1، ص 449؛ لغت نامه، ج 3، ص 4232، «بعل»
[3] . الغريبين، ج 1، ص 195؛ القاموسالمحيط، ج 2، ص 1280
[4] . المعجم الجامع، ص 70؛ لغت نامه، ج 3،ص 4232
[5] . الغريبين، ج 8، ص 195، «بعل»؛الاصنام، ص 68
[6] . لسان العرب، ج 1، ص 449؛ القاموسالمحيط، ج 2، ص 1280، «بعل»
[7] . لسان العرب، ج 1، ص 448؛القاموسالمحيط، ج 2، ص 1280، «بعل»
[8] . دائرةالمعارف بستانى، ج 3، ص 493-494؛ التحقيق، ج 1، ص 303، «بعل»
[9] . واژههاى دخيل، ص 144