اوّلى در مورد نسل اسحاق* و دومى در باره نسل
اسماعيل* و براى بازشناسى آنها از يكديگر بهكار مىرود.[1] كاربرد سبط
به معناى گروه و جماعت در برخى احاديث[2] مؤيّد معناى اخير
است. از سوى ديگر عربى يا دخيل بودن سِبْط و أسباط
مورد اختلاف است. برخلاف سيوطى كه سبط را يك واژه دخيل عِبرى و از مُبهمات قرآن
مىداند[3]، گروهى ديگر بر عربى بودن آن تأكيد مىورزند[4]؛ همچنين
برخى خاورشناسان نيز معتقدند كه واژه سِبْط پس از ورود به زبان عربى، بر اساس
قواعد آن جمع بسته شده است، با اين تفاوت كه برخى آن را عِبرى و برگرفته از «شبط»
به معناى «عصا» يا «جماعتى كه رئيسى با عصا آنان را رهبرى مىكند» و برخى ديگر
سريانى مىدانند.[5] آرتور جفرى، ريشه اصلى آن را واژه عبرى دانسته و شمار
قابل توجهى از پژوهشگران اروپايى را ياد مىكند كه بر وامگيرى مستقيم سِبط از زبان
عبرى حجت آوردهاند.[6] گزارش اين دسته از پژوهشگران درباره وجود
واژگانى بسيار نزديك به سبط در زبانهاى آرامى، سبايى، آشورى، عبرى و ديگر زبانهاى
سامى- حامى، در كنار كاربرد فراوان آن در عهد عتيق و نبود شاهد مستندى درباره
كاربرد آن در اشعار عربى پيش از اسلام، مىتواند مؤيّدى بر معرّب بودن سِبْط باشد.[7] يادكرد قرآن
از اسباط در كنار نامهايى چونابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، موسى، عيسى عليهم
السلام و ... (بقره/ 2، 136، 140؛ نساء/ 4، 163) كه همه عبرى و كاملًا براى اهل
كتاب، آشناست مىتواند مؤيد ديگرى بر دخيل و معرّب بودن سبط و آشنايى كامل اهل
كتاب با آن و نيز مصاديق اسباط باشد. سبط در عهدين: عهد عتيق (ترجمه فارسى و عربى) پس از گزارش
وصيّتهاى يعقوب* به پسرانش در[1]. ترتيبالعين، ص 359؛ الصحاح، ج 3، ص1129؛ مجمع البحرين، ج 2، ص 326، «سبط» [2]. الكافى، ج 1، ص 444؛ نهج البلاغه،خطبه 171؛ التبيان، ج 7، ص 56 [3]. المتوكلى، ص 126؛ الاتقان، ج 2، ص 316 [4]. املاء ما من به الرحمن، ج 1، ص 203؛التبيان فى اعراب القرآن، ج 1، ص 203؛ روح المعانى، مج 4، ج 6، ص 26 [5]. واژههاى دخيل، ص 115؛ قاموس الكتابالمقدس، ص 455 (6) (7) 6-. واژههاى دخيل، ص 115؛. 987- 986 P;tnemtseT dlO eht fo nocixeL hsilgnE dna werbeH A