به شهيدان برجستهاى چون سعدبن مُعاذ، حنظله
غسيل الملائكه، خُزيمة بن ثابت و عاصم بن ثابت تأكيد مىكردند و خزرجيان 4 تن از
قاريان خزرجى و برجسته قرآن چون ابىّ بن كعب، معاذبن جبل، زيد بن ثابت و ابوزيد را
از خود مىدانستند و اين بحث باز به مشاجره آنها انجاميد.[1] بنابه
گزارشهاى ديگرى پس از قتل كعب بن اشرف نضيرى به دست اوسيان،[2] مردانى از
خزرج در رقابت با آنان، سلّام بن ابىالحُقَيق نضيرى از مخالفان برجسته پيامبر را
كشتند.[3] مخالفان اوسى يا خزرجى پيامبر: در برخى از آيات مدنى قرآن كريم، مسلمانان از
برقرارى روابط دوستانه با يهوديان و كافران نهى شدهاند. با توجه به اينكه چنين
آياتى در سالهاى نخست هجرت پيامبر نازل شده كه قلمرو حكومت نبوى محدود به شهر
مدينه بود و نيز با توجه به شأن نزولهاى نقل شده ذيل هر يك از اين آيات به دست
مىآيد كه چنين آياتى ناظر به يهوديان و كافران مدينه است، به ويژه يهوديان
بنىنضير و بنىقريظه و كفار اوسى، زيرا از كافران خزرجى كمتر سخنى گزارش شده و
بنىقينقاع نيز به عنوان يك قبيله متحد با خزرج به سبب تبعيد زود هنگام آنها (در
سال دوم هجرى) كمتر مجال فعاليت پيدا كردند، گرچه تنى از آنها به ظاهر اسلام
آوردند و در شمار منافقان درآمدند[4]، در نتيجه هرچند چنين آياتى خطاب به
همه مؤمنان است؛ اما بيشتر به مؤمنان اوسى توجه دارد و آنان را از روابط دوستانه
با اوسيان كافر و همپيمانان يهودى پيشين خود باز مىدارد[5]: «لا
يَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الكفِرينَ اولِياءَ مِن دونِ المُؤمِنِينَ ومَن يَفعَل
ذلِكَ فَلَيسَ مِنَ اللَّهِ فى شَىءٍ الّا ان تَتَّقوا مِنهُم تُقةً
ويُحَذّرُكُمُ اللَّهُ نَفسَهُوالَى اللَّهِ المَصير مؤمنان نبايد كافران
را- به جاى مؤمنان- به دوستى بگيرند و هركه چنين كند، در هيچ چيز او رااز دوستى
خدا بهرهاىنيست،[1]. سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 487؛ تاريخدمشق، ج 16، ص 368- 369 [2]. المغازى، ج 1، ص 189- 190 [3]. السيرة النبويه، ج 3، ص 273- 274،تاريخ طبرى، ج 2، ص 56 [4]. سيرة النبى صلى الله عليه و آله، ج 2،ص 370 [5]. المغازى، ج 1، ص 189- 190