در صورت بهبودى فرزند خود را يهودى كند.[1] اين گزارشها
به خوبى از اعتبار مرجعيت آيين يهودى در ميان آنها حكايت دارد. اوس و خزرج تحت تأثير يهود، به محدوديتهايى در
روابط جنسى خود با همسرانشان ملتزم شده بودند و گمان داشتند در صورت عدم توجه به
اين مسئله بينايى جنين آسيب خواهد ديد. آيه 223 بقره/ 2 در اين باره نازل شد و
چنين محدوديتهايى را بىاساس دانست:[2] «نِساؤُكُم حَرثٌ لَكُم فَأتوا
حَرثَكُم انّى شِئتُم وقَدّموا لِانفُسِكُم واتَّقوا اللَّهَ واعلَموا انَّكُم
مُلقوهُ وبَشّرِ المُؤمِنين زنانتان كشتزارهاى شمايند، هرگونه خواستيد به
كشتزار خود درآييد ...». گسترش اسلام در ميان تيرههاى اوسى و خزرجى: رواياتى متعدد و گاه متعارض درباره نخستين
مسلمانان يثربى وجود دارد. بنا به روايت مشهور ابن اسحاق نخستين كسانى كه به
پيامبر ايمان آوردند 6 تن از خزرجيان بودند (دو تن از بنىنجار، سه تن از بنىسلمه
و يك نفر از بنىزريق) كه در مراسم حجّ در سال يازدهم بعثت با پيامبر آشنا شدند و
پس از شنيدن سخنان ايشان، به ويژه اشاره وى به وعده يهوديان يثرب به ظهور پيامبر،
ايمان آوردند.[3] البته در اين دوره بزرگان اوس نيز مخاطب دعوت پيامبر قرار
گرفتند؛ اما آن را اجابت نكردند. در مورد بزرگان اوس چون سُويد بن صامت كه پس از
حجّ و ديدار پيامبر در نبرد بعاث در يثرب كشته شدند نقل شده كه به هنگام مرگ در
عرصه نبرد مسلمان از دنيا رفتند.[4] شايد بتوان گفت چنين نقلهايى بيشتر
زاييده رقابتهاى قبيلهاى است. به موازات روايت ابن اسحاق، موسىبن عُقْبَه به
نقل[1]. جامع البيان، مج 3، ج 3، ص 21؛ اسبابالنزول، ص 73؛ التبيان، ج 2، ص 311 [2]. صحيح مسلم، ج 5، ص 105، 107؛ مجمعالبيان، ج 2، ص 564 [3]. السيرةالنبويه، ج 1، ص 217، 233؛الطبقات، ابن سعد، ج 1، ص 168- 169؛ الكامل، ج 2، ص 95 [4]. السيرة النبويه، ج 2، ص 427- 428؛الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 334؛ تاريخ طبرى، ج 1، ص 557