آخرتى موارد ياد شده است، چنان كه آن حضرت در
پى مخالفت از سوى قوم (هود/ 11، 89) ضمن فرا خواندن آنها به طلب آمرزش گناهان و
بازگشت به سوى خدا و با هدف ايجاد اميد به پذيرش توبه، از رحمت و مهربانى خداوند
به بندگانش خبر مىداد: «واستَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا
الَيهِ انَّ رَبّى رَحيمٌ وَدود». (هود/ 11، 90) برخورد اصحاب مدين با شعيب عليه السلام: با آغاز و استمرار دعوت شعيب عليه السلام
گروهى از مردم به وى گرويده و جامعه مدين به دو دسته تقسيم شد: «وان
كانَ طَافَةٌ مِنكُم ءَامَنوا بالَّذى ارسِلتُ بِهِ وطَافَةٌ لَميُؤمِنوا ...». (اعراف/ 7، 87؛ هود/ 11، 94) كافران با اتخاذ
راهبرد تكذيب، (عنكبوت/ 29، 37) اغلب از شيوهها و راهكارهاى روانى براى عملياتى
كردن آن در برخورد با شعيب عليه السلام و مؤمنان، بهره مىگرفتند. راهكارهاى ياد
شده كه از آنها مىتوان به دست آورد كه كافران در اكثريت و مؤمنان در اقليت[1] بودهاند
عبارت است از: 1. استهزا: به سخره گرفتن پيامبران و باورها و
ارزشهاى الهى، راهكارى است كه بنا به تصريح قرآن در تقابل با همه انبيا به كار
رفته است؛ خداوند در سوره توبه/ 9، 64- 65 تمسخر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله
از سوى منافقان را گزارش كرده و در آيات 69- 70 همين سوره، برخورد ياد شده را
همانند برخورد اقوام پيشين از جمله اصحاب مدين با پيامبران الهى معرفى مىكند.
مقايسه آيات نامبرده نشان مىدهد كه شعيب عليه السلام نيز از سوى كافران مورد
استهزا* قرار گرفته است؛ همچنين مفسّران، آيه 87 هود/ 11 را بيان كننده استهزاى
شعيب عليه السلام دانستهاند: «قالوا يشُعَيبُ اصَلوتُكَ تَأمُرُكَ ان
نَترُكَ ما يَعبُدُ ءاباؤُنا او ان نَفعَلَ فى امولِنا ما نَشؤُا انَّكَ لَانتَ
الحَليمُ الرَّشيد». بيشتر مفسّران بر اين باورند كه شعيب عليه السلام بسيار
نماز مىگزارد و كافران آن را به سخره گرفته، در قالب استفهام انكارى مىگفتند:
آيا نمازت به تو فرمان مىدهد كه ما خداى نياكان خويش را وانهاده، از تصرف دلخواه
در اموالمان خوددارى كنيم؟! چنين سخن سفيهانه از انسان حليم و رشيدى چون تو دور
است.[2][1]. الميزان، ج 10، ص 361 [2]. جامعالبيان، مج 7، ج 12، ص 133- 135؛مجمعالبيان، ج 5، ص 286؛ تفسير بيضاوى، ج 2، ص 279