پيشگفته آمده و همه موارد مربوط به داستان
اصحاب سبت است. كيفيت مسخ اصحاب سبت: مفسران درباره كيفيت مسخ اختلاف نظر دارند؛
بيشتر آنان در ذيل يكى از آياتى كه درباره اصحاب سبت آمده تصريح دارند كه مسخ آنها
جسمانى بوده[1] و آنان بهصورت ميمون و خوك درآمدند، بهگونهاى كه مردم
نيز آنان را با اين هيئت مشاهده كردند.[2] حتى برخى از مفسران
گفتهاند: مردان آنها بهصورت ميمونهاى نرينه و زنانشان به ميمونهاى مادينه مسخ
شدند.[3] صدرالمتألهين نيز با بيان استدلالى، بر اين باور است كه
مسخ اين قوم مىتواند جسمانى باشد و دليلى بر استحاله آن نيست.[4] در برابر
قول اول، گروهى با استناد به اينكه مسخ جسمانى مستلزم بازگشت موجود بالفعل به
موجود بالقوه است گفتهاند: مسخ نمىتواند جسمانى باشد، بلكه قلوبشان مسخ
شد.[5] علامه طباطبايى ضمن پذيرش استحاله بازگشت موجود بالفعل به
موجود بالقوه، مسخ را از مصاديق آن ندانسته و قول اول را مىپذيرد.[6] عبرتهاى داستان اصحاب سبت: بيان داستان اصحاب سبت درسى براى همگان است،
گرچه تنها پرهيزكاران از اين درس بهره مىبرند: «...*
فَجَعَلنها نَكلًا لِما بَينَ يَدَيها و ما خَلفَها و مَوعِظَةً لِلمُتَّقين». (بقره/ 2، 66) مفسران گفتهاند: اين آيه خطاب
به يهوديان زمان رسولاكرم صلى الله عليه و آله است و مراد از ذكر اين داستان
مىتواند دو چيز باشد: 1. اظهار معجزه حضرت محمد صلى الله عليه و آله، زيرا آن
حضرت به رغم نخواندن كتاب و نوشتهاى، از داستانهاى گذشتگان خبر داد.[7] 2. اندرز و هشدارى است به يهوديان زمانِ حضرت
رسول صلى الله عليه و آله كه ممكن است شما هم[1]. مجمعالبيان، ج 4، ص 759؛ تفسيرصدرالمتالهين، ج 3، ص 472 [2]. مجمعالبيان، ج 4، ص 759؛ سعد السعود،ص 219 [3]. الدرالمنثور، ج 3، ص 588 [4]. تفسير صدرالمتالهين، ج 3، ص 472 [5]. جامعالبيان، مج 1، ج 1، ص 472؛ البحرالمحيط، ج 1، ص 397 [6]. الميزان، ج 1، ص 206 [7]. التفسير الكبير، ج 3، ص 110