و در پى آن در «ليلة*
المبيت» كمر به قتل پيامبر بست.[1] چون پيامبر مورد پذيرش مردم مدينه قرار گرفت، او و ابوسفيان ضمن
نامهاى از آنان خواستند تا از حمايت پيامبر صلى الله عليه و آله دست بردارند.[2] ابى، جان و مالش را بر سر دشمنى با
رسول خدا نهاد و از جمله اطعامكنندگان سپاه شرك در غزوه بدر* بود.[3] او كه بر كشتن پيامبر صلى
الله عليه و آله سوگند ياد كرده بود،[4] وقتى در جنگ احد*، ياران رسولخدا را پراكنده ديد، فرياد برآورد: اى
محمد! زنده نمانم اگر تو زنده بمانى؛ سپس خشمگينانه به سوى پيامبر تاخت و چون برخى
اصحاب، خواستار رويارويى با حمله او شدند، پيامبر فرمان داد همه كنارى بايستند؛
امّا مصعب خود را به پيش انداخت و به ضربه ابى، به شهادت رسيد. در اين هنگام،
پيامبر خدا عصاى نوك تيز حارث بنصمه را برداشت و بر گردن ابى فرود آورد. اين ضربت
اعجازگونه پيامبر بانگى سخت از او برآورد. ياران ابى گفتند: اثر اين خراش نه جاى
آن همه فرياد است. ابى گفت: اگر اين ضربت به همه اهل بازار «ذىالمجاز» وارد آيد،
تحمل نتوانند كرد؛ زيرا سخن او حق است كه گفت: من به خواست خدا، ابى را خواهم كشت.
وى پس از آن در راه مكّه بر اثر همان ضربت به هلاكت رسيد،[5] و بدين طريق به نفرين پيامبر، گرفتار سختترين عذاب الهى شد.[6] از رسولخدا صلى الله عليه و آله نقل
است كه سختترين عذابها در قيامت، از آنِ كسىاست كه پيامبرى را كشته باشد يا
پيامبرى او را بكشد.[7] ابى بن خلف در شأن نزول شمار آياتى كه مفسران، در
ذيل آنها از ابى ياد كردهاند، بسيار است. در اين آيات، ابَى گاه سبب انحصارى
نزول آيه و گاه يكى از افراد آن است. گاهى نيز از باب تطبيق و ذكر مصداق، از او
سخنى به ميان آمده است. اين آيات عبارتاند از: 1.
«اولَم يَرَالانسنُ انّا خَلَقنهُ مِن نُطفَةٍ فَاذا هُو خَصِيمٌ مُبين/ آيا انسان نمىداند كه ما او را از نطفهاى آفريديم و ناگاه او
دشمنى آشكار است.» (يس/ 36، 77) بسيارى از مفسران گفتهاند: روزى ابَى و جمعى از
مشركان، نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمده، با او[1]. الطبقات، ج 1، ص176 [2]. المحبر، ص 271 [3]. مجمعالبيان، ج 4،ص 832؛ المنمق، ص 389 [4]. دلائل النبوه، ج1، ص 483؛ المعارف، ص 472 [5]. المغازى، ج 1، ص251- 252؛ السيرة النبويه، ج 3، ص 84 [6]. مسند احمد، ج 1، ص688 [7]. الحيوان، ج 4، ص161