responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 16

بوده است. [1] پس اگر ابوالفتوح رازى تنها آخرين سال حيات وى (سال پانصد هجرى) را درك كرده باشد و از او روايت نموده باشد و او را در آن سال، دستِ كم بيست ساله فرض كنيم، يقينا تولد وى پس از سال ۴۸۰ هجرى ممكن نيست روى داده باشد.
ابوالفتوح رازى در اثناى تفسير خود تصريح كرده كه از اولاد نافع بن بُديل بن وَرقاى خُزاعى است؛ آنجا كه در تفسير آيه «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَ تَام بَلْ أَحْيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» [2] گويد:
و بعضى دگر گفتند: آيت در شهيدان چاه معونه آمد، و قصه آن اين بود كه محمد بن اسحاق بن يسار گفت باسناده از حُمَيد طويل، از انس بن مالك و جماعتى ديگر از اهل علم روايت كردند كه ابو بَراء عامر بن مالك بن جعفر بن كلاب ملاعب الاسنة ـ كه سيد بنى عامر بن صعصعه بود ـ به نزديك رسول آمد به مدينه، و او را هديه نيكو آورد. رسول عليه السلام هديه او قبول نكرد و گفت: يا ابا براء، من هديه مشركان نپذيرم. اسلام آر، اگر خواهى كه هديه تو قبول كنم. و اسلام بر او عرضه كرد و بگفت او را آنچه خداى وعده داده است مؤمنان را از كرامت و نعمت و ثواب، و قرآن چند آيت بر او خواند.
او اسلام نياورد ولكن نزديك بود و قول رسولْ او را نكو آمد و گفت: اى محمد، اين دين كه تو ما را با او دعوت مى كنى، دينى نكوست. اگر جماعتى صحابه را بفرستى با اهل نجد تا ايشان را دعوت كنند به اين دين، اميد من چنان است كه اجابت كنند. رسول عليه السلامگفت: من ايمن نباشم بر ايشان كه ايشان را به ميان قوم كفار فرستم، كه ايشان را بكشند. ابو بَراء گفت: در حمايت من اند، ايشان را بفرست.
رسول عليه السلام مُنْذِر بن عمرو را با هفتاد مرد از اخيار مسلمانان بفرستاد؛ از


[1] لسان الميزان، ج۲، ص۲۵۰.

[2] سوره آل عمران، آيه ۱۶۹.

نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد    جلد : 1  صفحه : 16
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست