responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 69

همه از دريا بيرون رفته بودند.
روايت كرده اند: «آخرين كسى كه از بنى اسرائيل بيرون آمد، هنگامى بود كه آخرين قبطى در دريا داخل شد. آن گاه كه تمام بنى اسرائيل از دريا بيرون آمدند و همه قبطيان به دريا داخل شدند، خداوند فرمان داد تمام طاق هاى آب فروريزند. فرعون چون نشانه غرق و هلاك را ديد گفت: «آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ» [1] . جبرئيل عليه السلامپاره اى گل از دريا برگرفت و بر او زد و گفت: «اكنون كه گرفتار شدى چنين مى گويى، پيش از اين عصيانگر و مفسد بودى».
بنى اسرائيل از ساحل دريا بر هلاكت او نظاره مى كردند. با اين حال به موسى گفتند: «اى موسى ما چگونه ايمن باشيم كه فرعون از راهى ديگر بيرون نرفته باشد، به ملك خود بازگردد و در پى آزار ما برآيد». موسى گفت: «ايمن باشيد كه خداى تعالى فرعون و قوم او را به هلاكت رساند». گفتند: «آرام نگيريم اگر فرعون را مرده نبينيم». موسى عليه السلام دعا كرد تا خداى تعالى كالبد بى جان او را بر سر آب آورد با تمام آن سلاح ها كه بر خود داشت. گفته اند: «چهارصد من آهن بر خود داشت». بنى اسرائيل او را ديدند و ساكن شدند و آرام گرفتند.


[1] سوره يونس (۱۰): آيه ۹۰.

نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 69
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست