همچنين
استفهام و تعجب و ندا- و قسم و تمنى و امر و نهى و دعا- و غير آن از اقوال كه در محاورات
و مخاطبات بكار دارند- و بعضى مصنفان در اين موضع- بحصر و عد آن اصناف مشغول شوند-
و بحث از آن در اين موضع نه مهم است و نه مفيد- بل بحث از آن بصناعاتى كه بعد از برهان
و جدل آيد- مانند خطابت و شعر لايقتر بود- و از جمله اين تاليفها- آنچه بعلوم خاصتر
است دو صنف است- تقييدى كه اقوال شارحه از آن صنف باشد- و خبرى كه اقوال جازمه از آن
صنف باشد- و اقوال شارحه- خاص است بطرق اكتساب تصورات و اقوال جازمه- بطرق اكتساب تصديقات-
و در اين مقالت- احوال اقوال جازمه بيان خواهيم كرد انشاء الله تعالى-.
گوئيم-
قول جازم مشتمل بود بر اخبار امرى باثبات يا بنفى- و خاصيت خبر آنست كه- قابل تصديق
و تكذيب بود بالذات چه ديگر اقاويل- مانند استفهام و ندا و غير آن- قابل تصديق و تكذيب
نباشند- الا بعد از آن كه آن را- از مقتضاى آن صيغت بگردانند و با مفهوم اخبار برند-
و تاليف تقييدى خود در قوت بمثابت مفردات الفاظ است- چه مفردى بجاى آن مؤلف بايستد-
و آنچه بهرى متاخران گفتهاند- كه تعريف خبر بتصديق و تكذيب- كه تعريف آن جز بتعريف
صدق و كذب- كه مشتمل باشد بر معنى خبر ممكن نباشد- تعريف دورى است وارد نيست- چه در
تعريفات لفظى- شايد كه لفظ مشتبه يا متنازع يا غريب را- بلفظى كه از اشتباه يا تنازع
ايمن بود- يا مشهور بود تعريف كنند- و باشد كه بنسبت با دو كس يا دو حال- شبه دورى
حادث شود- اما در حقيقت دور نبود- مثلا عين را- در موضع اشتباه با چشمه آب ببصر تعريف
كنند- و بصر را در موضعى ديگر- اگر با بصيرت اشتباه افتد بعين تعريف كنند- و همچنين
بنسبت با پارسى زبان- عين را بچشم تعريف كنند- و بنسبت با عربى زبان چشم را- بعين و
امثال اين تعريفات دورى نبود-