فن
اول در معرفت اقوال جازمه و احوال انواع و اصناف قضايا
شانزده
فصل است
فصل
اول در اصناف دلالات و احوال مدلولات
مردم
چون بواسطه حواس- ظاهر ادراك اعيان موجودات كنند- صور مدركات در ذهن او متمثل گردد
بطبع- و بعد از آن آن صور بمعاونت حفظ و تذكر- بر اعيان موجودات دلالت كند هم بطبع-
و چون خواهد- كه غير خود را از آن مدركات اعلام كند- بحسب مقاصدى كه ارادت او بان متعلق
باشد- افعال و حركات ارادى خود را- بر آن دليل سازد بوضع- و از افعال او ملايمترين
چيزى در اين باب- ايجاد صوت است كه ببلندى و پستى آن- حاضر را و غايبى را كه در حكم
حاضر بود- بحسب ابعاد مختلف اعلام توان كردن- و باختلافات كيفيات و مقاطع آن- كه تابع
اختلاف هيات مخرج صوت بود- مقتضى حدوث حروف باشد- و بتركيباتى كه بعد از آن از حروف
حاصل شود- بر معانى متفنن دلالت توان ساخت- و بانواع شمايلى كه مقرون آن گردانند- محاكات
حالهاى مختلف ميسر گردد- و آن اصوات بعد از حصول انتفاع- بىمقاسات تعبى منعدم گردد-
و زحمت بقاء بىمنفعت منقطع گرداند- چه هر چند ديگر افعال و حركات را- مانند اشارت
و عقد انگشت و غير آن از افعال مختلف- شايستگى دلالت بر معانى حاصل است- اما نه باين
مثابت كه در نطق گفته آمد- و چون انتفاع بنطق خاص است- بزمان حال و به كسانى كه حاضرند
يا در حكم حاضر- و در بعضى حالها احتياج مىباشد- كه غايبانى را كه آواز بايشان نرسد-
يا كسانى را كه در زمانى ديگر باشند- از آن معانى اعلام كنند- و نيز باشد كه خواهند-
كه هم خود در وقتى