بود-
كه آن را تزلزل خوانند كه- باندك تحريفى لفظى معنى ضد مطلوب شود- و از باب مشاكلت و
مخالفت با هم صنعتى بود- كه آن را جمع و تقسيم خوانند- چنانك گويند زيد و عمر دريايند-
اما يكى در عطا و يكى در بلا- و چنانك گويند باو هم اميد است و هم بيم- اميد برحمتش
و بيم از سطوتش- و همچنين آنچه آن را استدراك خوانند- چنانك گويند دست او ابر است-
الا آنك هنگام عطا ابر گريد و او خندد- و ديگر انواع مخالفات ناقص و تام هم بر اين
قياس باشد- و از جمله صنعتها- انواعى بود كه متعلق بمجموع شعر بود- مانند توشيح و ترجيع
يا ببعضى ابيات مانند ملمع و مسمط- و ببايد دانست كه همچنانك خطابت را اجزائى بود-
مانند صدر و اقتصاص و تصدير و خاتمه- شعر را اجزائى بود- مانند مطلع و تشبيب و تخلص
و دعا و مقطع- و بحسب هر يكى صنعتهاى مختلف ممكن باشد- و از جهت آنك علمى مفرد متكفل
بيان اين معانى است- در اين كتاب اقتصار بر اين قدر كفايت بود- و چون آنچه در صدر كتاب
وعده داده بوديم- بانجاز رسانيديم سخن قطع كنيم- و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت
و اليه انيب.