مغايرت
و اثبات مشابهت كنند- و باشد كه استعارت بممكنات بود- چنانك از بوى خوش ببوى مشك- و
باشد كه از محالات بود- چنانك گويند زبان حال و چشم دل- و آنچه مشتمل بود بر عدول از
ممكنات بمحال- آن را خرافات خوانند- و باشد كه مستملحتر شمرند- و باين سبب گفتهاند
احسن الشعر اكذبه- و بر جمله محاكات شعرى- يا بطريق استدلال بود يا بطريق اشتمال- و
استدلال چنان بود كه- از حال يك شبيه بر حال ديگر شبيه دليل سازند- و اشتمال چنانك
چيزى فرا نمايند و چيزى ديگر خواهند- مثلا هزل نمايند و جد خواهند- و خرافات بر هر
دو وجه ممكن بود- و استدلالات صناعى پنج بود- ا محاكات بامور مذكور- ب استدلال ساده
بىخرافات چنانك در خطابت مستعمل بود- ج تذكير چنانك ربع را ببينند و از دوست ياد كنند-
د استدلالات بسبب مشابهت- چنانك شراب را ببينند از آب ياد كنند- ه عبارت از چيزى بمحالى
يا كاذبى دال- چنانك چون مبالغت خواهند كرد- در حسن صنعت كسى گويند- فعلى كرد كه در
مقدور بشر نيست- و غلط شاعر سوء محاكات را بود- مانند غلط مصور كه اسب را- مثلا پنجه
كند و شير را سم- و نقد شعر علمى مفرد است از علوم شعر- و سوء محاكات را چهار سبب بود-
ا تقصير در محاكات چنانك در صفت تير گفتهاند مصرع-
دونده چو آهو پرنده چو مرغ
-
ب تحريف چنانك گفتهاند مصرع-
زبانش در بيان همچون يمانى
-
و مراد از يمانى شمشير است- ج كذب ممكن چنانك گفتهاند مصرع-
از لاله رنگ و بوى بشوخى ربودهاى
-
چه نسبت بوى خوش به لاله كذب بود- د كذب محال چنانك گفتهاند مصرع-