و
سخن مىگويد- يعنى مستعجل طبع است و در كارها تانى نكند- و اشتغال بهزل هم نوعى از
مقاومت بود بامور خارجى- و آن دال بود بر عدم مبالات بخصم- و ليكن لايق هر صنفى هزلى
ديگر بود- اهل تميز طريق تعريض سپرند- و عوام از تصريح باك ندارند- و سؤال در خطابت
هم قليل الوقوع باشد مانند نزاع- و باشد كه نافع بود- و آن چنان بود كه سايل واثق بود-
از منازع كه جواب جز بطريقى نخواهد گفت- كه مطلوب سايل اقتضاء كند يا ديگر طرف قبيح
و شنيع بود- و اگر جواب بان طرف گويد سايل را مجال تشنيع بود- و باشد كه سؤال بجهت
آن كنند كه مجيب ابله بود- تا بلاهتش ظاهر شود- يا جوابى متناقض گويد و بان شكسته شود-
يا اگر مجيب حاذق بود و ليكن جواب مطول گويد- عوام سخن او را مشوش يا او را متحير شمرند-
چه عوام را جواب مختصر و جزم بايد- و در موضعى كه جواب چنان نتوان گفت- مجيب در معرض
سوء ظن ايشان افتد.