دارند-
و مشغول شدن به چيزى ديگر بر تعلل حمل كنند- پس افتتاح بحاصل جواب و لب دفع بايد كرد-
و بعد از آن ببيان آن و بايراد استدراجات مشغول شد- و در منافرات تصدير پسنديده بود-
و بر منكر مدح يا هاجى اول تعظيم قبح كند- پس تلخيص بمطلوب اين است سخن در تصدير- و
اما اقتصاص رسم و نشان تصديق باشد- و آن ايراد قصه بود كه چه رفته است و چه بوده است-
و خاص بود بمشاجرات و منافرات- چه قصه يا مشتمل بر امرى ماضى بود- و خواهند كه آن را
بعدل و جور نسبت دهند- و يا مشتمل بر امرى حاضر بود- و خواهند كه آن را بحسن و قبيح
نسبت دهند- و در مشاورت چون دلالت بر مصلحتى بمستقبل بود- اقتصاص صورت نبندد- و اقتصاص
معتذر- بايد كه بطريق تلطف بود و آميخته بخلقيات- و بعد از اقتصاص ايراد بيان بايد
كرد- تا اقناع حاصل آيد و آن تصديق احكام بود- و اما خاتمه- جمع و تذكر مطالب بود دفعه
بر سبيل وداع- چنانك اگر در مشوريات باشد- گويد پس آنچه مصلحت دانستم گفتم- و بعد از
اين راى راى شماست- و ايراد تصدير و خاتمه از جهت مستمعان باشد در قول- و در كتابت
جهت زينت- و الا با خصم جز ايراد تصديق متنازع نافع نبود
فصل
سيوم در اخذ بوجوه و تقرير انواع آن
و
اما امور خارجى كه از باب اخذ بوجوه بود- گفتهايم كه دو نوع است- اول آنچه تعلق بهيئت
لفظ دارد- و آن گرانى و سبكى و بلندى و پستى و تيزى و نرمى آواز بود- كه مقتضى انفعالات
باشد- چه خشم را آوازى خاص بود و خوف را آوازى ديگر- و همچنين هر حالى را مثلا بلندى
و گرانى اقتضاء فخامت كند- و پستى و تيزى اقتضاء ضعف- و فائده استعمال