responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اساس الاقتباس نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 539

زيد رنج خويش از مردم باز دارد پس محبوب بود- و اين را دليل اولى و اشبه خوانند- و مثال متساوى زيد ساعى عمرو است- چه در وقت گرفتن او با امير سر مى‌گفت- و اما در علامت كه ملزوم محمول نتيجه لازم موضوع نبود- يا لازم موضوع ملزوم محمول نبود- بل يك چيز لازم هر دو و يا ملزوم هر دو بود- بر يكى از دو شكل ديگر افتد- و حكم اكثرى يا متساوى بود- مثالش از شكل دوم- فلان زن بزرگ شكم است پس حبلى است- و از شكل سيوم- فقيه عفيف بود زيرا ك زيد فقيه عفيف است- و علامت در متساويات علامت هر دو طرف نقيض بود- اما استعمال در هر يكى بسبب قرينه بود- كه مضاف شود با آن طرف- چنانك در مثال مظنون مقيد گفتيم- و دلايل و علامات باشد كه علل حكم باشند- و باشد كه معلولات باشند و باشد كه مضاف باشند- و باشد كه دو معلول يك علت باشند- و بعضى قسمت كنند ضمير را- بانچه از محمود بود و آنچه از دليل بود- و دليل را قسمت كنند بعلامات و مشابهات- و راى محمود قضيه كلى را گويند كه در مشوريات نافع بود- و چون در تفكير افتد نتيجه آن هم راى ديگر باشد- و ليكن راى دوم بانفراد مقنع نبود چه راى مكتسب بود- پس راى سه نوع بود- راى ظاهر مقبول بنزديك جمهور- و راى ظاهر بنزديك مخاطب يا قومى خاص- و هر دو از بيان مستغنى باشند- و راى مكتسب كه بمقارنت بيان ظاهر شود- و رائى كه بانفراد شنيع نمايد بمقارنت بيان اولى بود- چنانك كسى گويد كه- امثال من بايد كه اقتناء فضل نكند- چه اين سخن بر اين وجه شنيع است- اما اگر گويد امثال من- اگر خواهند كه در معرض حسد حساد نيايند- بايد كه اقتناء فضل نكنند رواج يابد- و باشد كه- بيان در امثال اين موضع مقتضى تخييلى بود- و ليكن استعمال مخيلات- اگر اقتضاء اقناع نكند خروج باشد از صناعت- و راى كلى بود اما مهمل بكار دارند يا بر وجه اكثر- مثلا گويند- بسيار بود كه چنين بود

نام کتاب : اساس الاقتباس نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 539
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست