responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : اساس الاقتباس نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 498

نه نفس محدود- و اين هم از وجوه فساد حد بود كه- سبب محدود را نفس محدود گيرند يج و اگر محدود موجودى بود- بايد كه حد او را ناموجود يا ممتنع الوجود نگرداند- چنانك گويند بياض لونى است مخالط آتش- و اين ناموجود است- يا مكان خلايى است كه بجسم مملو شود- و اين ممتنع الوجود است- يد و چيزى كه مطلوب لذاته بود- حد بايد كه او را مطلوب لغيره نگرداند- چنانك گويند عدالت حافظ سنتها بود- و سنتها بسوى عدالت بايد نه عدالت بسوى سنتها- و اگر هم بذات بود و هم بغير- مانند صحت بايد كه هر دو وجه مرعى باشد- يه و اگر محدود بيك محل مخصوص بود- بايد كه حد او را بمحلى ديگر متعلق نگرداند- چنانك گويند ابصار ادراكى و لونى بود- چه ابصار را يك محل بود و ادراك و لون را دو محل- يكى مدرك و ديگرى مدرك- يو و اضافت را تعلق بدو چيز بود- مانند علم كه تعلق او بعالم بوجهى ديگر بود- و بمعلوم بوجهى ديگر- و باشد كه يكى حقيقى بود و ديگر نه حقيقى- مثلا تعلق بصر بمبصر بحسب هويت است- و بمرئى بحسب لزوم در حصول اثر- پس چون حد بهر دو اعتبار گيرند بايد گفت- آلتى كه حيوان بان ادراك الوان كند- و آنچه او را اضافت عارض شود- اگر حدش از جهت اعتبار ذات تنها گويند- بايد كه بحسب اضافت نبود- و اگر بحسب اضافت تنها گويند- بايد كه بحسب ذات نبود- و مثال اول چنانك كوزه را گويند- آلتى از سفال يا روى چنين و چنين و تمامى اوصافش ياد كنند- و مثال دوم چنانك هم كوزه را گويند- آنچه از او آب خورند- يز بايد كه غايت محدود را- با آنچه در طريق غايت افتد بدل نكنند- مثلا گويند نجارت ملكه‌اى است بسوى‌

نام کتاب : اساس الاقتباس نویسنده : الطوسي، الخواجة نصير الدين    جلد : 1  صفحه : 498
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست